چند پارتی جیمین p²
آقای لی نفسش رو کلافه بیرون داد و گفت: خیلی خب! بگو...
جیمین شروع کرد به حرف زدن: ببینید آقای لی ... من .. هرچی گفتید رو .. انجام دادم ... پول، ماشین ، خونه، ولی همه اینا بدون ا.ت هیچ ارزشی نداره
آقای لی با لحن طلبکارانه ادامه داد: پدر و مادر چی؟؟ اونارو هم داری؟
با گفتن این حرف آقای لی ، اشک تو چشمای بهشتی پسر حلقه زد: نه ندارم....
چون ۷ سال پیش از دست دادمشون
بعد اونا تنها بودم ،.... تا وقتی که ا.ت رو دیدم ....
اون شد تمام دارایی من
اون ... اون شد کسی که من باهاش غم هام رو فراموش کردم
تا الان شما به خاطر اینکه فقیر بودم اذییتم کردید ......
۵سال تمام تلاش کردم و تونستم زندگی جدیدی درست کنم
دیگه اون پسر فقیر نیستم ، ولی نمیتونم! نمیدونم حتی اگه ۱۰ سال تلاش کنم نمیتونم پدر و مادرم رو برگردونم
اشک های پسر روی گونه های سفید رنگش فرود میومدند
پسر لبش رو گزید تا صدای هق هق هاش بلند نشه
تمام حرف هاش حقیقی و راست بود و با منطق آقای لی جور در میومد
ولی فکر اینکه به دختر مورد علاقش نرسه دیوونش میکرد
جیمین شروع کرد به حرف زدن: ببینید آقای لی ... من .. هرچی گفتید رو .. انجام دادم ... پول، ماشین ، خونه، ولی همه اینا بدون ا.ت هیچ ارزشی نداره
آقای لی با لحن طلبکارانه ادامه داد: پدر و مادر چی؟؟ اونارو هم داری؟
با گفتن این حرف آقای لی ، اشک تو چشمای بهشتی پسر حلقه زد: نه ندارم....
چون ۷ سال پیش از دست دادمشون
بعد اونا تنها بودم ،.... تا وقتی که ا.ت رو دیدم ....
اون شد تمام دارایی من
اون ... اون شد کسی که من باهاش غم هام رو فراموش کردم
تا الان شما به خاطر اینکه فقیر بودم اذییتم کردید ......
۵سال تمام تلاش کردم و تونستم زندگی جدیدی درست کنم
دیگه اون پسر فقیر نیستم ، ولی نمیتونم! نمیدونم حتی اگه ۱۰ سال تلاش کنم نمیتونم پدر و مادرم رو برگردونم
اشک های پسر روی گونه های سفید رنگش فرود میومدند
پسر لبش رو گزید تا صدای هق هق هاش بلند نشه
تمام حرف هاش حقیقی و راست بود و با منطق آقای لی جور در میومد
ولی فکر اینکه به دختر مورد علاقش نرسه دیوونش میکرد
۹.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.