فن فیک عشق در شب پارت ۱
بچه ها جواب سوالمو بدید دیگگگ
از زبان ا/ت
از طرف سانزو به ی مهمونی دعوت شده بودم باخودم گفتم بد نیست ک برم و حالمو عوض کنم
ساعت ۸ باید میومد دنبالم و الان ساعت ۶ بود
رفتم ی دوشی گرفتم ... موهامو خشک کردمو لباسمو پوشیدم و یکمی آرایش کردم تقریبا نزدیکای ۸ بود ک گوشیم زنگ خورد
جواب دادم سانزو بود
سانزو: هایی گرل
ا/ت: یو سانزو
سانزو: ا/ت برای من مشکلی پیش اومده ک خودم نمیتونم بیام دنبالت ولی یکی قراره بیاد
ا/ت: کی میاد دنبالم؟ بهش اعتماد داری دیگ؟
سانزو: آره بابا بش اعتماد دارم اون دقیقا رعس ساعت ۸ پایین خونت منتظره لباس مشکی پوشیده و موهای سفیدی داره
ا/ت : باشه ... خودت میای مهمونی؟
سانزو: آره کارم تموم شد میام
ا/ت : باشه جانه
سانزو : جانه ا/ت
ب ساعت نگاه کردم ۴ دقیقه ب ۸ مونده بود کفشمو پوشیدمو رفتم پایین منتظر بودم ببینم کی میاد دنبالم ک دیدم ی ماشین مدل بالا ی مشکی با ی راننده ی خاص جلوم وایساد
راننده شیشه رو داد پایین : سوار شو
با احتیاط سوار شدم میخواستم عقب بشینم ک گفت
: جلو بشین
با اینکه تردید داشتم ولی جلو نشستم و اون هم سریع راه افتاد
تو راه ماسکش و کلاهش رو درآورد و موهای سفیدی داشت فهمیدم همونیه ک سانزو گفته بود
: اسمت چیه؟
ا/ت: ا/ت هستم
: هوم منم مایکیم
ا/ت: م.مایکیییی
مایکی: اره اسمم آشناس ن؟
ا/ت : آره آشناس تو همون رئیس باند مافیایی ژاپن بانتنی
مایکی: خب اره قرار بود زیر دستم بباد دنبالت اما جاس خودم اومدم
ا/ت: میریم مهمونی دیگ؟
مایگی آره فقط قبلش...
ماشینو نگه داشت
ا/ت: چ.چیکار میکنی مایکی؟
مایکی....
لایک و فالو
از زبان ا/ت
از طرف سانزو به ی مهمونی دعوت شده بودم باخودم گفتم بد نیست ک برم و حالمو عوض کنم
ساعت ۸ باید میومد دنبالم و الان ساعت ۶ بود
رفتم ی دوشی گرفتم ... موهامو خشک کردمو لباسمو پوشیدم و یکمی آرایش کردم تقریبا نزدیکای ۸ بود ک گوشیم زنگ خورد
جواب دادم سانزو بود
سانزو: هایی گرل
ا/ت: یو سانزو
سانزو: ا/ت برای من مشکلی پیش اومده ک خودم نمیتونم بیام دنبالت ولی یکی قراره بیاد
ا/ت: کی میاد دنبالم؟ بهش اعتماد داری دیگ؟
سانزو: آره بابا بش اعتماد دارم اون دقیقا رعس ساعت ۸ پایین خونت منتظره لباس مشکی پوشیده و موهای سفیدی داره
ا/ت : باشه ... خودت میای مهمونی؟
سانزو: آره کارم تموم شد میام
ا/ت : باشه جانه
سانزو : جانه ا/ت
ب ساعت نگاه کردم ۴ دقیقه ب ۸ مونده بود کفشمو پوشیدمو رفتم پایین منتظر بودم ببینم کی میاد دنبالم ک دیدم ی ماشین مدل بالا ی مشکی با ی راننده ی خاص جلوم وایساد
راننده شیشه رو داد پایین : سوار شو
با احتیاط سوار شدم میخواستم عقب بشینم ک گفت
: جلو بشین
با اینکه تردید داشتم ولی جلو نشستم و اون هم سریع راه افتاد
تو راه ماسکش و کلاهش رو درآورد و موهای سفیدی داشت فهمیدم همونیه ک سانزو گفته بود
: اسمت چیه؟
ا/ت: ا/ت هستم
: هوم منم مایکیم
ا/ت: م.مایکیییی
مایکی: اره اسمم آشناس ن؟
ا/ت : آره آشناس تو همون رئیس باند مافیایی ژاپن بانتنی
مایکی: خب اره قرار بود زیر دستم بباد دنبالت اما جاس خودم اومدم
ا/ت: میریم مهمونی دیگ؟
مایگی آره فقط قبلش...
ماشینو نگه داشت
ا/ت: چ.چیکار میکنی مایکی؟
مایکی....
لایک و فالو
۱۶.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.