فیک خانواده سانوها پارت ۱
سلام فسیل های عزیز🗿✨️
حالتون چه طور هست ؟
اینم پارت اول
[میا ۱۳ ساله زمانی که تومان میخواد تشکیل بشه]
[وقتی ۱۳ سالشون بود تومان تشکیل شد دیگه؟]
میا:دراکنننن مایکیییی منم میام باهاتون
مایکی:نه نه نه نمیشه ما همه پسریم
دراکن ناز کردن سر ا.ت: ا.ت چان اونجا همه پسرن
میا یا بغض:شین اینا نمیزارن من برم من با هاشون برم
شین خم میشه و بغل ات میکنه:میا گریه نکن من که تورو آنموقع با خدم گنگ میبردم الان نرو
میا:شین بابابزرگ بهم مبارزه یاد داره تازه کلی با مایکی و باجی هم تمرین کردم بعد اش هم من گریه نمیکنم
شین: بیا بریم مغازه بشین با اینوپی حرف بزن
میا: نه من میخوام برم گنگ
شین یه نگاه ترسناک به مایکی کرد که یعنی اینم با خودتون ببرید
مایکی و دراکن هم از سر ناچاری قبول کردن
مایکی: میا صورت ات رو بشور لباس بپوش بیا
میا:چشم هوراااااااااااااااااا
خلاصه آماده شدین رفتین معبد موساشی با همه آشنا بودی پس نیاز نبود خودتو معرفی کنی بعد از احوال پرسی رو پله های معبد نشستید و باجی در باره این که یه گنگ بزنید صحبت کرد و همه با نظر اش موافقت کردن و باجی جایگاه همه رو گفت به غیر از میا
میا:میشه منم عضو گنگ باشم
باجی:گنگ جای دخترا نیست
میتسویا:آسیب میبینی
میا:نه آسیب نمیبینم مایکی ترو خدا
مایکی:نه
میا:باشه پس دوریاکی درست نمیکنم هیچ به شین و دوستاش هم میگم اذیتم کردی بعد میرم خواهر دراکن میشم
مایکی:میاااا این عادلانه نیست
میا:خیلی هم هست
مایکی:بسه دیگه کافیه میا تو هم عضو تومانی ولی به یه شرط
میا: چه شرطی
مایکی:هر روز با من تمرین کنی و به حرفام گوش کنی
میا:باشه
مایکی:میخوای جایگاه تو تومان کجا باشه؟نایب رئیس خوبه؟
میا:دراکن تو مدریت از من بهتره پس اون میشه نایب رئیس من هم میشم نایب رئیس شماره ۲ یه طورایی دست راست دراکن و تو
مایکی:باشه پش بریم لباس سفارش بدیم
رفتید خیاطی و همه لباس هاشون رو سفارش دادن به غیر از تو و مایکی
خیاط:شما دو نفر میخواید لباس هاتون چه جوری باشه
مایکی:میا میگم مگه ما دو قلو نیستیم
میا:آره هستیم چه طور
مایکی:میخوایی لباس هامون یه جور باشه؟
میا:آره
مایکی سمت خیاط:ببخشید میشه لباس های ما دو تا رو یک شکل بدوزید؟
خیاط: آره چرا که نه وقت باید اندازه هاتون رو بگیرم لطفا بیاید اینجا
میا و مایکی:باشه
خیاط اندازه همتون رو گرفت و گفت: لباس هاتون فردا آماده میشه و قد یه سوال اسم گنگ چی هست چون میخوام اسم رو رو لباس گل دوزی کنم
مایکی:چون همتون تو معبد موافقت کردین اسم انگ میشه توکیو مانجی
خلاصه رفتید بستنی خوردید بعد هر کس رفت خونه خودش
[تو و مایکی تو اتاق نشستین]
مایکی آمد جلوت واستاد
مایکی:میامن و تو خواهر برادر هستیم
پس تو غم همدیگه شریکیم
هر وقت اتفاقی برات افتاد به من بگو
میا:مایکی...من از این که برادری به خوبی تو دارم خوشحالم ولی اگه من این کا رو بکنم تو هم باید بکنی باشه؟
مایکی:باشه
بعد همدیگه رو بغل کردین
که یکدفعه
کرم دارم
حمایت یادتون نره
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
حالتون چه طور هست ؟
اینم پارت اول
[میا ۱۳ ساله زمانی که تومان میخواد تشکیل بشه]
[وقتی ۱۳ سالشون بود تومان تشکیل شد دیگه؟]
میا:دراکنننن مایکیییی منم میام باهاتون
مایکی:نه نه نه نمیشه ما همه پسریم
دراکن ناز کردن سر ا.ت: ا.ت چان اونجا همه پسرن
میا یا بغض:شین اینا نمیزارن من برم من با هاشون برم
شین خم میشه و بغل ات میکنه:میا گریه نکن من که تورو آنموقع با خدم گنگ میبردم الان نرو
میا:شین بابابزرگ بهم مبارزه یاد داره تازه کلی با مایکی و باجی هم تمرین کردم بعد اش هم من گریه نمیکنم
شین: بیا بریم مغازه بشین با اینوپی حرف بزن
میا: نه من میخوام برم گنگ
شین یه نگاه ترسناک به مایکی کرد که یعنی اینم با خودتون ببرید
مایکی و دراکن هم از سر ناچاری قبول کردن
مایکی: میا صورت ات رو بشور لباس بپوش بیا
میا:چشم هوراااااااااااااااااا
خلاصه آماده شدین رفتین معبد موساشی با همه آشنا بودی پس نیاز نبود خودتو معرفی کنی بعد از احوال پرسی رو پله های معبد نشستید و باجی در باره این که یه گنگ بزنید صحبت کرد و همه با نظر اش موافقت کردن و باجی جایگاه همه رو گفت به غیر از میا
میا:میشه منم عضو گنگ باشم
باجی:گنگ جای دخترا نیست
میتسویا:آسیب میبینی
میا:نه آسیب نمیبینم مایکی ترو خدا
مایکی:نه
میا:باشه پس دوریاکی درست نمیکنم هیچ به شین و دوستاش هم میگم اذیتم کردی بعد میرم خواهر دراکن میشم
مایکی:میاااا این عادلانه نیست
میا:خیلی هم هست
مایکی:بسه دیگه کافیه میا تو هم عضو تومانی ولی به یه شرط
میا: چه شرطی
مایکی:هر روز با من تمرین کنی و به حرفام گوش کنی
میا:باشه
مایکی:میخوای جایگاه تو تومان کجا باشه؟نایب رئیس خوبه؟
میا:دراکن تو مدریت از من بهتره پس اون میشه نایب رئیس من هم میشم نایب رئیس شماره ۲ یه طورایی دست راست دراکن و تو
مایکی:باشه پش بریم لباس سفارش بدیم
رفتید خیاطی و همه لباس هاشون رو سفارش دادن به غیر از تو و مایکی
خیاط:شما دو نفر میخواید لباس هاتون چه جوری باشه
مایکی:میا میگم مگه ما دو قلو نیستیم
میا:آره هستیم چه طور
مایکی:میخوایی لباس هامون یه جور باشه؟
میا:آره
مایکی سمت خیاط:ببخشید میشه لباس های ما دو تا رو یک شکل بدوزید؟
خیاط: آره چرا که نه وقت باید اندازه هاتون رو بگیرم لطفا بیاید اینجا
میا و مایکی:باشه
خیاط اندازه همتون رو گرفت و گفت: لباس هاتون فردا آماده میشه و قد یه سوال اسم گنگ چی هست چون میخوام اسم رو رو لباس گل دوزی کنم
مایکی:چون همتون تو معبد موافقت کردین اسم انگ میشه توکیو مانجی
خلاصه رفتید بستنی خوردید بعد هر کس رفت خونه خودش
[تو و مایکی تو اتاق نشستین]
مایکی آمد جلوت واستاد
مایکی:میامن و تو خواهر برادر هستیم
پس تو غم همدیگه شریکیم
هر وقت اتفاقی برات افتاد به من بگو
میا:مایکی...من از این که برادری به خوبی تو دارم خوشحالم ولی اگه من این کا رو بکنم تو هم باید بکنی باشه؟
مایکی:باشه
بعد همدیگه رو بغل کردین
که یکدفعه
کرم دارم
حمایت یادتون نره
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
۱.۵k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.