𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۴ پارت ۵
۳ تا چمدون سفید اون وسط بین ۷ تا چمدون دیگه مال من بود پسرا فقط یکی برداشته بودن
شوگ_یکی نیست بگه این همه چمدون برای چیه خودتو نیخوای جا کنی توشون؟
_خودمم نمیفهم برای یک هفته ۳ تا چمدون چیه
جین_عقل که در سر نباشد دیگران در عذابن
_الان چه عذابی برا تو داره😂😕
جین_من نه ولی بچم تهیونگ داره همشو میکشه
برشگتم پشت سرم که دیدم تهیونگ خیره به من داره با دوتا چمدون میاد
_یاااا بزارشون زمین کمرت درد میگیره
رفتم سریع چمدون هارو ازش گرفتم و رو زمین گذاشتم
_چرا تو بلندشون میکنی
ته_چون خسته نشی
اروم در گوشش گفتم_اینجا کسی نمیدونه ما باهمیم پس تابلو نکن
ته_اوکی بهتره بریم تو
از حیاط گذشتیم که یک خانم مسن و تپل مپل دم در ایستاده بود و به ما لبخند میزد
(خب اینجا باید شاهد ورود ایون سوجین به فیک باشیممم😍🥺😁)
خانم_سلام بچه ها خیلی خوش اومدین من خانم لی هستم لطفا منو هر چی دوست دارین صدا کنین
_میشه اجوما صداتون کنم🥺
اجوما_حتما میتونین همتون اجوما صدام کنین
بعد از کمی صجبت با کمک بادیگاردا چمدون هارو بردیم طبقه ی بالا
اجوما_خب اینجا به تعداد حدوداااااا ۹ تا اتاق داریم که ۸ تاشون خالیه و ۱ یکیش مال منو دخترم هست
رفتم ته راهرو همیشه از اخرا خوشم میومد
در یک اتاق که ته راهرو بود رو باز کردم یک اتاق با ست سفید طلایی شیک بود
_من همینو میخوام
پسرا هم یکی یکی انتخاب کردن من توی اتاقم بودم نمیدونستم هم که کی چی انتخاب کرده
سه تا چمدونم رو بردم تو اتاقم و بازشون کردم خیلی مرتب لباس هامو چیدم تو کمد فقط دوتاشو باز کردم کوله پشتی مو باز کردم لوازم ارایشی مو جلوی دراور چیدم رفتم سمت تخت خواب که گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم ماهان بود
_یا خداااا من خیلی وقته بهش زنگ نزدم الان چی بهش بگم؟
دیگه مجبورن جواب دادم
_الو سلام
ماهان_چه عجب دختر کره ای....چرا جواب نمیدی اصلا زنگ هم نمیزنی ۴ ماهه خبری ازت نیست
_اخه درگیر یه سری کار بودم
ماهان_چه کاری مهم تر از ما؟
_دانشگاه😕
همون موقع تهیونگ اومد تو اتاقم
ته_عشقم.......
گوشی رو اونور کردم و رو به تهیونگ هیس هیس کردم اومد پیشم دستمو گذاشتم رو دهنش
_ا.الو؟
ماهان_اون دیگه کی بود؟چی میگه به کره ای؟کسی خونته؟
_ها ن.نه چیزه صدای تلوزیونه دارم س.سریال مورد علاقمه ع.عاشقانس
ته_یا.....ده.دهنم....
هولش دادم رو تخت دهنشو محکم تر گرفتم
_خب دیگه کار نداری ماهان(محض اطلاع ا.ت با ماهان ایرانی حرف میزنه)
ماهان_امممم نه دیگه برو همین که صداتو شنیدم کافیه
_ا.اوکی بای بای
سریع گوشی رو قطع کردم و دهن تهیونگ رو ول کردم
_وای خدا خطر از بیخ گوشم گذشت
ته_کای مامان خفه شدم چه خبرت بود مگه اونی که زنگ زد کیه؟
_پسر داییم از ایران زنگ زد ۴ ۵ ماهه هیچ زنگی بهشون نزدم
ته_خب چرا زنگ نزدی؟............
شوگ_یکی نیست بگه این همه چمدون برای چیه خودتو نیخوای جا کنی توشون؟
_خودمم نمیفهم برای یک هفته ۳ تا چمدون چیه
جین_عقل که در سر نباشد دیگران در عذابن
_الان چه عذابی برا تو داره😂😕
جین_من نه ولی بچم تهیونگ داره همشو میکشه
برشگتم پشت سرم که دیدم تهیونگ خیره به من داره با دوتا چمدون میاد
_یاااا بزارشون زمین کمرت درد میگیره
رفتم سریع چمدون هارو ازش گرفتم و رو زمین گذاشتم
_چرا تو بلندشون میکنی
ته_چون خسته نشی
اروم در گوشش گفتم_اینجا کسی نمیدونه ما باهمیم پس تابلو نکن
ته_اوکی بهتره بریم تو
از حیاط گذشتیم که یک خانم مسن و تپل مپل دم در ایستاده بود و به ما لبخند میزد
(خب اینجا باید شاهد ورود ایون سوجین به فیک باشیممم😍🥺😁)
خانم_سلام بچه ها خیلی خوش اومدین من خانم لی هستم لطفا منو هر چی دوست دارین صدا کنین
_میشه اجوما صداتون کنم🥺
اجوما_حتما میتونین همتون اجوما صدام کنین
بعد از کمی صجبت با کمک بادیگاردا چمدون هارو بردیم طبقه ی بالا
اجوما_خب اینجا به تعداد حدوداااااا ۹ تا اتاق داریم که ۸ تاشون خالیه و ۱ یکیش مال منو دخترم هست
رفتم ته راهرو همیشه از اخرا خوشم میومد
در یک اتاق که ته راهرو بود رو باز کردم یک اتاق با ست سفید طلایی شیک بود
_من همینو میخوام
پسرا هم یکی یکی انتخاب کردن من توی اتاقم بودم نمیدونستم هم که کی چی انتخاب کرده
سه تا چمدونم رو بردم تو اتاقم و بازشون کردم خیلی مرتب لباس هامو چیدم تو کمد فقط دوتاشو باز کردم کوله پشتی مو باز کردم لوازم ارایشی مو جلوی دراور چیدم رفتم سمت تخت خواب که گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم ماهان بود
_یا خداااا من خیلی وقته بهش زنگ نزدم الان چی بهش بگم؟
دیگه مجبورن جواب دادم
_الو سلام
ماهان_چه عجب دختر کره ای....چرا جواب نمیدی اصلا زنگ هم نمیزنی ۴ ماهه خبری ازت نیست
_اخه درگیر یه سری کار بودم
ماهان_چه کاری مهم تر از ما؟
_دانشگاه😕
همون موقع تهیونگ اومد تو اتاقم
ته_عشقم.......
گوشی رو اونور کردم و رو به تهیونگ هیس هیس کردم اومد پیشم دستمو گذاشتم رو دهنش
_ا.الو؟
ماهان_اون دیگه کی بود؟چی میگه به کره ای؟کسی خونته؟
_ها ن.نه چیزه صدای تلوزیونه دارم س.سریال مورد علاقمه ع.عاشقانس
ته_یا.....ده.دهنم....
هولش دادم رو تخت دهنشو محکم تر گرفتم
_خب دیگه کار نداری ماهان(محض اطلاع ا.ت با ماهان ایرانی حرف میزنه)
ماهان_امممم نه دیگه برو همین که صداتو شنیدم کافیه
_ا.اوکی بای بای
سریع گوشی رو قطع کردم و دهن تهیونگ رو ول کردم
_وای خدا خطر از بیخ گوشم گذشت
ته_کای مامان خفه شدم چه خبرت بود مگه اونی که زنگ زد کیه؟
_پسر داییم از ایران زنگ زد ۴ ۵ ماهه هیچ زنگی بهشون نزدم
ته_خب چرا زنگ نزدی؟............
۱۱.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.