دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۲۰
arslwn
رفتیم با ممد کلید رو گرفتیم راه افتادیم که یهو صدای بوق ماشین رو شنیدم و سیاهی مطلق....
diyana
تو بیمارستان بودم داشتم چایی میخوردم که یهو پرستار داد زد: خانم دکتر خانم دکتر
دیانا : چیشده
پرستار: خان دکتر دو تا مریض تصادفی آوردن حالشون وخیمه
دیانا : وایسا اومدم
رفتم با دیدن ممد و ارسلان وایسادم
واییییی سریع رفتم زنگ زدم به محراب
محراب : سلام
دیانا : م.م.محراب
محراب : چیشده دیانا
دیانا : ا.ا.ارسلان
محراب : ارسلان چی
حرف بزن دیانا
دیانا : ت.ت.تصادف کردن
محراب : کردن
دیانا : با ممد
محراب : ب.ب.باشه الان میام
دیانا: قطع کردم رفتم پیش پرستار
دیانا : کجاعن
پرستار : شما باید برید ارسلان کاشی رو عمل کنن
دیانا : رفتم تو اتاق عمل
"چند ساعت بعد"
diyana
عمل تموم شد خداروشکر برا ارسلان اتفاقی نیوفتاده بود رفتم بیرون از ندکناتکاق عمل محراب و رضا و نیکا و متین اونجا بودن یه دختره هم اونجا بود محراب اومد سمتم
محراب : چیشد
دیانا : خداروشکر خطر رفع شد
رضا: ممد
دیانا : رفتم سمت پرستار
ممد روشنفکر حالش چطوره
پرستار : .....
ادامه دارد.....
پارت ۲۰
arslwn
رفتیم با ممد کلید رو گرفتیم راه افتادیم که یهو صدای بوق ماشین رو شنیدم و سیاهی مطلق....
diyana
تو بیمارستان بودم داشتم چایی میخوردم که یهو پرستار داد زد: خانم دکتر خانم دکتر
دیانا : چیشده
پرستار: خان دکتر دو تا مریض تصادفی آوردن حالشون وخیمه
دیانا : وایسا اومدم
رفتم با دیدن ممد و ارسلان وایسادم
واییییی سریع رفتم زنگ زدم به محراب
محراب : سلام
دیانا : م.م.محراب
محراب : چیشده دیانا
دیانا : ا.ا.ارسلان
محراب : ارسلان چی
حرف بزن دیانا
دیانا : ت.ت.تصادف کردن
محراب : کردن
دیانا : با ممد
محراب : ب.ب.باشه الان میام
دیانا: قطع کردم رفتم پیش پرستار
دیانا : کجاعن
پرستار : شما باید برید ارسلان کاشی رو عمل کنن
دیانا : رفتم تو اتاق عمل
"چند ساعت بعد"
diyana
عمل تموم شد خداروشکر برا ارسلان اتفاقی نیوفتاده بود رفتم بیرون از ندکناتکاق عمل محراب و رضا و نیکا و متین اونجا بودن یه دختره هم اونجا بود محراب اومد سمتم
محراب : چیشد
دیانا : خداروشکر خطر رفع شد
رضا: ممد
دیانا : رفتم سمت پرستار
ممد روشنفکر حالش چطوره
پرستار : .....
ادامه دارد.....
۵.۸k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.