الهی ...
الهی ...
الهی، اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرینتر است.
الهی، همه گویند خدا کو، من گویم جز خدا کو.
الهی، آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهی، همه از تو دوا خواهند، من از تو درد.
الهی، ما را یارای دین خورشید نیست؛ دم از دیدار خورشی آفرین چون زنیم؟
الهی، همه گویند بده، من گویم بگیر.
الهی، همه سر آسوده خواهند و من دل آسوده.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.
الهی، وای برمن اگر دانشم رهزنم شود.
الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!
الهی، اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه میکردیم.
الهی، اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم.
الهی، خنک آن کس که وقف تو شد.
الهی، پیشانی بر خاک نهادن آسان است دل از خاک برداشتن دشوار است.
الهی، آن که تو را دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نیست.
الهی، من واحد بی شریکم چگونه تو را شریک باشد.
الهی، چه رسواییی از این بیشتر که گدا از گدایان گدایی کند.
الهی، همه از مردن می ترسند، و من از زیستن، که این کاشتن است و آن درویدن.
الهی، بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان.
الهی، استغفار خواستن غفران توست، با خاطره گناه چه کنیم؟
الهی، آن که در نماز جواب سلام را نمی شنود، هنوز نمازگزار نشده. ما را با نمازگزاران بدار!
الهی، نمی گویم که از دوستانم، ولی شکر که از دشمنان نیستم.
الهی، ما هر چه کنیم کم است و تو هر چه دهی بسیار.
الهی، از گناه این و آن رنج میبرم که از چون تویی روی گردانیدند.
الهی، از دردم خرسندم که درمانش تویی.
الهی، اگر من مال می یافتم و حال نمی یافتم، از حسرت چه می کردم.
الهی، اعیانتر از من کیست که با تو همنشینم.
الهی، تو که یوسف آفرینی من از زلیخا کمتر باشم، و تو که لیلی آفرینی من مجنون تو نباشم؟!
الهی، شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک، مگر بیامرزم.
الهی، اگر من بنده نیستم تو که مولای من هستی..
الهی، اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرینتر است.
الهی، همه گویند خدا کو، من گویم جز خدا کو.
الهی، آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهی، همه از تو دوا خواهند، من از تو درد.
الهی، ما را یارای دین خورشید نیست؛ دم از دیدار خورشی آفرین چون زنیم؟
الهی، همه گویند بده، من گویم بگیر.
الهی، همه سر آسوده خواهند و من دل آسوده.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.
الهی، وای برمن اگر دانشم رهزنم شود.
الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!
الهی، اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه میکردیم.
الهی، اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم.
الهی، خنک آن کس که وقف تو شد.
الهی، پیشانی بر خاک نهادن آسان است دل از خاک برداشتن دشوار است.
الهی، آن که تو را دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نیست.
الهی، من واحد بی شریکم چگونه تو را شریک باشد.
الهی، چه رسواییی از این بیشتر که گدا از گدایان گدایی کند.
الهی، همه از مردن می ترسند، و من از زیستن، که این کاشتن است و آن درویدن.
الهی، بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان.
الهی، استغفار خواستن غفران توست، با خاطره گناه چه کنیم؟
الهی، آن که در نماز جواب سلام را نمی شنود، هنوز نمازگزار نشده. ما را با نمازگزاران بدار!
الهی، نمی گویم که از دوستانم، ولی شکر که از دشمنان نیستم.
الهی، ما هر چه کنیم کم است و تو هر چه دهی بسیار.
الهی، از گناه این و آن رنج میبرم که از چون تویی روی گردانیدند.
الهی، از دردم خرسندم که درمانش تویی.
الهی، اگر من مال می یافتم و حال نمی یافتم، از حسرت چه می کردم.
الهی، اعیانتر از من کیست که با تو همنشینم.
الهی، تو که یوسف آفرینی من از زلیخا کمتر باشم، و تو که لیلی آفرینی من مجنون تو نباشم؟!
الهی، شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک، مگر بیامرزم.
الهی، اگر من بنده نیستم تو که مولای من هستی..
۴.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.