فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانهی پدری، توی آفتاب، پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد، دست و پیشانی پدر را میبوسید و میگفت: پدرم همهی دلخوشی من در این دنیاست. #حاج_قاسم #حاجقاسم #پدر #Hero
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.