عشق یا ثروت (پارته ده)

ویو: اینوپی

معلم وارده کلاس شد و بهمون برایه چند لحظه خیره شد و نشست پشته میزش طبقه معمول لیسته بلندشو در اورد و شروع کرد حضور و غیاب من جایه کوکو تم حاضری زدم چون خیلی ناز خواب بود و دلم نیومد بیدار شه.
کاواییییییییییییییییییییی🥹🥹🥹
گوشیه معلم زنگ خورد و برایه چند دیقه ای باید میرفت بیرون از فرست استفاده کردم کتمو تا زدم و اروم زیره سره کوکو گذاشتم اروم سرشو ناز کردم و بغض رو گلومو قشنگ حس میکردم که با امدنه معلم کامل همه چیز یادم رفت و برگشتم سمتش.
معلم از بچه ها خواست تا به نوبت از رویه متن بخونن وقتی نوبت به کوکو رسید کلاس چند دیقه تو سکوت فرو رفت که معلم متوجه شد اون خوابه با عصبانیت بلند شد و امد سمتش و سیلیه محکمی بهش زد طوری که ردش موند. کوکو با ترس بیدار شد و رنگش پریده بود انگار که کابوس دیده باشه با ترس به همه جا نگاه میکرد که با صدایه معلم هردومون میخکوب شدیم.

معلم: کوکونوی هاجیمه کلاس جایه درسه نه خواب

اینوپی: خونه ام جایه خوابه نه درس

کوکو با جوابی که به معلم دادم تعجب کرد و لبخنده رضایتی زد معلم حوابی جوش اورده بود در حدی اگه مسئول نبود

معلم: اینوپی سیشو و کوکونوی هاجیمه زود برین بیروننننننن

...


(کوتاه شد گومنه خستم😅😅)