Tae
تک پارتی تهیونگ
ا/ت: تهیونگ ولم کن دیگه گمشو نمیخوام ببینمت.
تهیونگ: وایستا... الان کجا داری میری شبه دیر وقته توهم مستی حالیت نیست....وایستا .
ا/ت: همین جور که اشک. میرختم و تو خیابون بدو بدو میکردم.
تهیونگ ازت بدم میاد ولم کن برو.
تهیونگ: واستا خطر ناکه بزار میرسونمت ا/ت
ا/ت: به حرف تهیونگ گوش ندادم عین دیونه ها شده بودم از ناراحتی انقدر خوردم ک مست شدم.وقتی تهیونگ تو کافه دیدم ک دختره بغلش کرده عصبی شدم.همین جوری تو خیابون راه میرفتم.دیگ صدای تهیونگ نشدیم فکر کنم رفته بود.لبه جدول نشستم فقط گریه کردم.ساعت تقریبا یک شب بود.بطری آب از کیفم در آوردم ریختم رو خودم سرم از درد داشت منفجر میشد.انقدر بدبختی داشتم .امروز هم حالم بد بود. مامان و بابام بهم گیر میدادن .از کارم اخراج شدم.بهترین دوستمو از دست دادم .همه عصبانیتمو سر تهیونگ خالی کردم.از کنار جدول بلند شدم ک برم ولی دست یکی رو روشونم حس کردم فکر کردم تهیونگه اما رومو ک برگردونم دیدم یه پسره ای وایستاده. چی میخوای چرا بهم دست میزنی .
پسره: وایستا.. دستمو گرفت
ا/ ت: ولم کن
.پسره همین ک میخواست با زور ببوستم تهیونگ امد. چه غلطی میکنی عوضی زد تو گوش پسره. پسره انقدر مست بود. حالش نبود.
پریدم بغل تهیونگ فقط گریه کردم محکم بغلش کردم.تهیونگ نوازشم کرد آروم بهم گفت دوست دارم
تهیونگ؛ گوش کن ا/ت .اون دختره منو با زور بغل کرد خودت میدونی عشق زندگیم تویی من به غیر از تو به هیچ کس دیگه ای فکر نمیکنم.
ا/ ت: دوست دارم تهیونگ ...♡
پایان*
ا/ت: تهیونگ ولم کن دیگه گمشو نمیخوام ببینمت.
تهیونگ: وایستا... الان کجا داری میری شبه دیر وقته توهم مستی حالیت نیست....وایستا .
ا/ت: همین جور که اشک. میرختم و تو خیابون بدو بدو میکردم.
تهیونگ ازت بدم میاد ولم کن برو.
تهیونگ: واستا خطر ناکه بزار میرسونمت ا/ت
ا/ت: به حرف تهیونگ گوش ندادم عین دیونه ها شده بودم از ناراحتی انقدر خوردم ک مست شدم.وقتی تهیونگ تو کافه دیدم ک دختره بغلش کرده عصبی شدم.همین جوری تو خیابون راه میرفتم.دیگ صدای تهیونگ نشدیم فکر کنم رفته بود.لبه جدول نشستم فقط گریه کردم.ساعت تقریبا یک شب بود.بطری آب از کیفم در آوردم ریختم رو خودم سرم از درد داشت منفجر میشد.انقدر بدبختی داشتم .امروز هم حالم بد بود. مامان و بابام بهم گیر میدادن .از کارم اخراج شدم.بهترین دوستمو از دست دادم .همه عصبانیتمو سر تهیونگ خالی کردم.از کنار جدول بلند شدم ک برم ولی دست یکی رو روشونم حس کردم فکر کردم تهیونگه اما رومو ک برگردونم دیدم یه پسره ای وایستاده. چی میخوای چرا بهم دست میزنی .
پسره: وایستا.. دستمو گرفت
ا/ ت: ولم کن
.پسره همین ک میخواست با زور ببوستم تهیونگ امد. چه غلطی میکنی عوضی زد تو گوش پسره. پسره انقدر مست بود. حالش نبود.
پریدم بغل تهیونگ فقط گریه کردم محکم بغلش کردم.تهیونگ نوازشم کرد آروم بهم گفت دوست دارم
تهیونگ؛ گوش کن ا/ت .اون دختره منو با زور بغل کرد خودت میدونی عشق زندگیم تویی من به غیر از تو به هیچ کس دیگه ای فکر نمیکنم.
ا/ ت: دوست دارم تهیونگ ...♡
پایان*
۵.۵k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.