🌷 شهید حسن طهرانی مقدم🌷
🌷#شهید_حسن_طهرانی_مقدم🌷
💠فقط پنج ماه مانده بود به رژه ۳۱ شهریور ،حسن بی مقدمه وسط جلسه گفت : « چه معنایی داره ما هر سال تو رژه فقط دو ، سه تا سکوی موشکی ببریم ؟ اون وقت دشمن فکر میکنه ما تو کل سال فقط همین دو سکو رو میتونیم بسازیم . » آن اوایل البته سرعت ساخت تجهیزات توی صنعت فقط همین قدر بود ؛ سالی دو سکو .
خود حاج حسن رفت و از آن ها خواست تا شش ماه آینده تعداد بیشتری سکو بسازند ، ولی قبول نکرده بودند ، چون ظرفیتش را نداشتند . وقتی هم حاجی اصرار کرده بود ، گفته بودند : « اگر خیلی اصرار دارید ، می تونید از سوپر مارکت بغلی تهیه کنید . »
البته آن قدر هم بیراه نمی گفتند . #سکوی_موشکی ،آب نبات چوبی نبود که بشود توی هر مغازه ای پیدا کرد و هر کسی هم توان ساختنش را نداشت .
حسن در جلسه بعدی از بچهها قول گرفت که امسال توی رژه ۳۱ شهریور ، دشمن را از رو ببرند .
دست هایشان را به هم دادند و به حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) توسل کردند و ثواب کارشان را هم پیشاپیش هدیه کردن به حضرت .
فرآیند پیچیده ای بود . باید دست تنها و بی سر و صدا سکوی موشکی می ساختند . طوری که کسی متوجه نشود ، چون حاج حسن فهمیده بود که اطلاعات از جایی نشتی دارد و دشمن خیالش جمع است که از تمام فعالیت های ساخت #موشک در ایران خبر دارد . برای همین خودش هم دست به کار شد .
وقتی دید که همه توان مجموعه رفته روی خود موشک و کسی به فکر تجهیزات جانبی نیست ، هم زمان با کار عملیاتی ، شده بود مسئول ساخت تجهیزات زمینی موشک ؛ جایگاهی که چند درجه از جایگاه فرماندهی موشکی پایین تر بود .
روز ۳۱ شهریور آن سال که برای اولین بار ، ایران شش سکوی موشکی نمایش داد ، دهان وابسته های نظامی کشورهای خارجی باز مانده بود و خیلی ها از روی تعجب روی پا ایستادند و گردن گرفته بودند که موشک های جدید را بهتر ببینند .
توی دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی داشته است . همه محاسبات و برنامه ریزی شان بهم خورد . نه به خاطر چند سکوی اضافی ،به خاطر این که فهمیدند ایران لایه های پنهانی خاصی با توانایی تولید تکنولوژی های پیچیده دارد که آن ها از آن بی خبرند .
📚با دست های خالی
💠فقط پنج ماه مانده بود به رژه ۳۱ شهریور ،حسن بی مقدمه وسط جلسه گفت : « چه معنایی داره ما هر سال تو رژه فقط دو ، سه تا سکوی موشکی ببریم ؟ اون وقت دشمن فکر میکنه ما تو کل سال فقط همین دو سکو رو میتونیم بسازیم . » آن اوایل البته سرعت ساخت تجهیزات توی صنعت فقط همین قدر بود ؛ سالی دو سکو .
خود حاج حسن رفت و از آن ها خواست تا شش ماه آینده تعداد بیشتری سکو بسازند ، ولی قبول نکرده بودند ، چون ظرفیتش را نداشتند . وقتی هم حاجی اصرار کرده بود ، گفته بودند : « اگر خیلی اصرار دارید ، می تونید از سوپر مارکت بغلی تهیه کنید . »
البته آن قدر هم بیراه نمی گفتند . #سکوی_موشکی ،آب نبات چوبی نبود که بشود توی هر مغازه ای پیدا کرد و هر کسی هم توان ساختنش را نداشت .
حسن در جلسه بعدی از بچهها قول گرفت که امسال توی رژه ۳۱ شهریور ، دشمن را از رو ببرند .
دست هایشان را به هم دادند و به حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) توسل کردند و ثواب کارشان را هم پیشاپیش هدیه کردن به حضرت .
فرآیند پیچیده ای بود . باید دست تنها و بی سر و صدا سکوی موشکی می ساختند . طوری که کسی متوجه نشود ، چون حاج حسن فهمیده بود که اطلاعات از جایی نشتی دارد و دشمن خیالش جمع است که از تمام فعالیت های ساخت #موشک در ایران خبر دارد . برای همین خودش هم دست به کار شد .
وقتی دید که همه توان مجموعه رفته روی خود موشک و کسی به فکر تجهیزات جانبی نیست ، هم زمان با کار عملیاتی ، شده بود مسئول ساخت تجهیزات زمینی موشک ؛ جایگاهی که چند درجه از جایگاه فرماندهی موشکی پایین تر بود .
روز ۳۱ شهریور آن سال که برای اولین بار ، ایران شش سکوی موشکی نمایش داد ، دهان وابسته های نظامی کشورهای خارجی باز مانده بود و خیلی ها از روی تعجب روی پا ایستادند و گردن گرفته بودند که موشک های جدید را بهتر ببینند .
توی دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی داشته است . همه محاسبات و برنامه ریزی شان بهم خورد . نه به خاطر چند سکوی اضافی ،به خاطر این که فهمیدند ایران لایه های پنهانی خاصی با توانایی تولید تکنولوژی های پیچیده دارد که آن ها از آن بی خبرند .
📚با دست های خالی
۱.۶k
۲۱ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.