رمان
#رمان
داستانی از جنس زندگی🚶♀
دخدری و پسری توی گپی باهم اشنا میشن"
پسرح ا دخدرح خوشش اومد و بیشتر با دخدرح اشنا شد
روز ها میگذره ک باهم فاب میشن حرفای دلشون رو ب همدیگ میگن🙂
ماه ها میگذرح ک پسر تصمیم میگیرح ب عشقش بگ ک دوصش درح...:|💔
پ:عام...مح ا ی دخدرح خوشم اومدح دوصش درم ولی نمد چجوری بش بگم...¿¡🚶♂
د:اگ فک میکنی اون ا ت خوشش نمیاد از زندگیش برو بیرون تا وابستش نشدی😶
پ:عام...باش پس خدافز...🚶♂🖤
بد بلاک کرد:/
دخدر ا مسیجا ب پسر پی داد☹️
د:چر بلاکم کردی¿¡🤔
پ:چون خدت گفدی از زندگیت برم بیرون🕳🚶♂
دخدر موندح بود ج پسر و چی بدح😞
پ:میدونم ج ندری پس حلال کن خدافز🚶♂💔
دخدر پسر و دوص داش ولی مطمعننبود پس چیزی نگف🚶♀
یک ماه گذشت و پسر با ی اکانت فیک ب دخدر پیام داد...👀
پ:صلام خبی؟🌱
د:علیک شما¿¡🙄
پ: ی مُردح🖤
د:عجب خب کارتو بگ😒
پ:کاری نداشتم میخاسم ببینم بهتری🙃
د:اونش ب کسی ربطیندرح😐
پ:حتا ب مح؟😢
د:ت کی باشی؟😶
پ:همونی ک ²⁴ ساعتح باهم حرف میزدیم حرفای دلمون و ب هم میگفدیم یادت رف¿💔😞
د:عع خدتی چر زودتر نگفدی خا حالا چطوری🚶♀😕
پ:بد یا خبمیگذرح ت خبی 🚶♂🕳
د:عوم خبم🙂
(ن نیسم دلم برات تنگ شده بود)دخدر این حرفو ت دلش گف...:(
پ:ولی نیسی هرکی نفهمه مح ک میفهمم🕳🚬
د:چیز مهمی نی بیخیال(:
دوبارح مث قبل باهم حرف میزدن و یک ماه گذشت و پسره تصمیم گرف دوبارح ب دخدرح بگ ک هنو دوصش درح
پ:یچی بگم؟😕
د:جانم بگ
پ:دوصت درم🙃❤️
دخدر موند چی بگ اونم پسر و دوص داشت..:/
د:فداتشم مح✨💕
پ:عام با مح رل میزنی؟🚶♂🕳
میخام💔با ت درستش کنم لطفا ا اینخرابترش نکن
د:عام... باشح:)
پ:قربونت بشم مح عشقمی🙃❤️
ماه ها گذشت و جفتشون عاشق هم بودن از ته دل همو میخاستن🙂
ولی رابطشون یهو سرد شد دیگ اون دخدر قبل نبود پسر هم پسر قبلی نبود...🕳
دخدر ا رفتارای پسر خستح شدح بود از ی طرف حرفای رفیقاش و مامانش ک هی میگفتن این پسر ب درد ت نمیخورحته این رابطح هیچی نی😞💔
دخدر ب حرف دیگران گوش داد و رف ب پسر پیام داد...:|
د:ما دیگ باهم نمیتونیم بمونیم ما بدرد همنمیخورم🚶♀
پ:ولی چرا¿ مح ک دوست دارم...مگ چیکار کردم😓
د:مح دیگ نمیتونم ادامح بدم از رفتارات از همح چی خستح شدم😒
پ:نکن اینکارو داغونمیشم خدت میدونی چق دوصت درم😞🖤
د:خدافز🚶♀👋
و تمام رابطشون تموم شد...🕳
دخدر اونشب تا صب نخابید کل شبو گریح میکرد از کاری ککردح بود پشیمون بود ولی دیحدیر شدح بود😭😞
اون شب فهمید ک چقد پسر و دوص دره
چند وقت میگذره ک خبر مرگ پسر ب گوش دخدرح میرسح😔
دخدر حالش بد میشح یهو میزنح زیر گریح و جیغ میکشح😭💔
د:نح دروغ نگید اون قول دادح بود تنهام نمیزارح جیغ...
دلبرمممممم ت قول دادح بودیییییی😭🖤
ب پسرح پیام میدح😔
د:دلبرم دلبرچشم رنگیم ی پیام بدح بگ همح اینا دروغه بگ ک زندح ای تروخدا ی پیام بدح😭
ولیدیر شدح بود دیگ پسری وجود نداش ک بخاد پی بدح🚶♂🕳
روزها گذش دخدر هنو ب عشقش پیام میداد مث همیشح هرچی میشد اول ب عشقش تعریف میکرد اما با ی فرق...😞
قبلن با ذوق تعریف میکرد اینبار با غم ودرد💔🌿دخدر از اونروز دیگ نخندید😞
مقصر خدشو میدونست🚶♀
همش ب خدش فحش میداد خدشو سرزنش میکرد😢🖤
ولی دیگ چ فایدح این کارا عشقشو بهش برنمیگردوند😣
پس تصمیم گرف خدش برح پیش پسرح🚶♀
د:دلبر چشم رنگیم دارم میام پیشت تا ازت معذرت خاهی کنم تا ببخشیم تا دوبارح پیشم باشی تا دوبارح دلبرت باشم🙂🖤
تیغ و برداشت و رگشو زد و ب زندگیش پایان داد🩸🥲
همیشح یادمون باشح خیلی زود دیر میشح قدر همو بدونید🙂💔
Instagram:@darcyxwi
داستانی از جنس زندگی🚶♀
دخدری و پسری توی گپی باهم اشنا میشن"
پسرح ا دخدرح خوشش اومد و بیشتر با دخدرح اشنا شد
روز ها میگذره ک باهم فاب میشن حرفای دلشون رو ب همدیگ میگن🙂
ماه ها میگذرح ک پسر تصمیم میگیرح ب عشقش بگ ک دوصش درح...:|💔
پ:عام...مح ا ی دخدرح خوشم اومدح دوصش درم ولی نمد چجوری بش بگم...¿¡🚶♂
د:اگ فک میکنی اون ا ت خوشش نمیاد از زندگیش برو بیرون تا وابستش نشدی😶
پ:عام...باش پس خدافز...🚶♂🖤
بد بلاک کرد:/
دخدر ا مسیجا ب پسر پی داد☹️
د:چر بلاکم کردی¿¡🤔
پ:چون خدت گفدی از زندگیت برم بیرون🕳🚶♂
دخدر موندح بود ج پسر و چی بدح😞
پ:میدونم ج ندری پس حلال کن خدافز🚶♂💔
دخدر پسر و دوص داش ولی مطمعننبود پس چیزی نگف🚶♀
یک ماه گذشت و پسر با ی اکانت فیک ب دخدر پیام داد...👀
پ:صلام خبی؟🌱
د:علیک شما¿¡🙄
پ: ی مُردح🖤
د:عجب خب کارتو بگ😒
پ:کاری نداشتم میخاسم ببینم بهتری🙃
د:اونش ب کسی ربطیندرح😐
پ:حتا ب مح؟😢
د:ت کی باشی؟😶
پ:همونی ک ²⁴ ساعتح باهم حرف میزدیم حرفای دلمون و ب هم میگفدیم یادت رف¿💔😞
د:عع خدتی چر زودتر نگفدی خا حالا چطوری🚶♀😕
پ:بد یا خبمیگذرح ت خبی 🚶♂🕳
د:عوم خبم🙂
(ن نیسم دلم برات تنگ شده بود)دخدر این حرفو ت دلش گف...:(
پ:ولی نیسی هرکی نفهمه مح ک میفهمم🕳🚬
د:چیز مهمی نی بیخیال(:
دوبارح مث قبل باهم حرف میزدن و یک ماه گذشت و پسره تصمیم گرف دوبارح ب دخدرح بگ ک هنو دوصش درح
پ:یچی بگم؟😕
د:جانم بگ
پ:دوصت درم🙃❤️
دخدر موند چی بگ اونم پسر و دوص داشت..:/
د:فداتشم مح✨💕
پ:عام با مح رل میزنی؟🚶♂🕳
میخام💔با ت درستش کنم لطفا ا اینخرابترش نکن
د:عام... باشح:)
پ:قربونت بشم مح عشقمی🙃❤️
ماه ها گذشت و جفتشون عاشق هم بودن از ته دل همو میخاستن🙂
ولی رابطشون یهو سرد شد دیگ اون دخدر قبل نبود پسر هم پسر قبلی نبود...🕳
دخدر ا رفتارای پسر خستح شدح بود از ی طرف حرفای رفیقاش و مامانش ک هی میگفتن این پسر ب درد ت نمیخورحته این رابطح هیچی نی😞💔
دخدر ب حرف دیگران گوش داد و رف ب پسر پیام داد...:|
د:ما دیگ باهم نمیتونیم بمونیم ما بدرد همنمیخورم🚶♀
پ:ولی چرا¿ مح ک دوست دارم...مگ چیکار کردم😓
د:مح دیگ نمیتونم ادامح بدم از رفتارات از همح چی خستح شدم😒
پ:نکن اینکارو داغونمیشم خدت میدونی چق دوصت درم😞🖤
د:خدافز🚶♀👋
و تمام رابطشون تموم شد...🕳
دخدر اونشب تا صب نخابید کل شبو گریح میکرد از کاری ککردح بود پشیمون بود ولی دیحدیر شدح بود😭😞
اون شب فهمید ک چقد پسر و دوص دره
چند وقت میگذره ک خبر مرگ پسر ب گوش دخدرح میرسح😔
دخدر حالش بد میشح یهو میزنح زیر گریح و جیغ میکشح😭💔
د:نح دروغ نگید اون قول دادح بود تنهام نمیزارح جیغ...
دلبرمممممم ت قول دادح بودیییییی😭🖤
ب پسرح پیام میدح😔
د:دلبرم دلبرچشم رنگیم ی پیام بدح بگ همح اینا دروغه بگ ک زندح ای تروخدا ی پیام بدح😭
ولیدیر شدح بود دیگ پسری وجود نداش ک بخاد پی بدح🚶♂🕳
روزها گذش دخدر هنو ب عشقش پیام میداد مث همیشح هرچی میشد اول ب عشقش تعریف میکرد اما با ی فرق...😞
قبلن با ذوق تعریف میکرد اینبار با غم ودرد💔🌿دخدر از اونروز دیگ نخندید😞
مقصر خدشو میدونست🚶♀
همش ب خدش فحش میداد خدشو سرزنش میکرد😢🖤
ولی دیگ چ فایدح این کارا عشقشو بهش برنمیگردوند😣
پس تصمیم گرف خدش برح پیش پسرح🚶♀
د:دلبر چشم رنگیم دارم میام پیشت تا ازت معذرت خاهی کنم تا ببخشیم تا دوبارح پیشم باشی تا دوبارح دلبرت باشم🙂🖤
تیغ و برداشت و رگشو زد و ب زندگیش پایان داد🩸🥲
همیشح یادمون باشح خیلی زود دیر میشح قدر همو بدونید🙂💔
Instagram:@darcyxwi
۸.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.