پارت ۶۵
پارت ۶۵
#دیانا
با نیکا خرید کردیم گذاشتیم توی ماشین بعد یک چالش رفتیم
گذاشتیم اینستا
رفتیم خونه
#نیکا
کنار دیانا بهم خیلی خوش میگذره .
خیلی خوشحالم ک آمده پیشم.
ولی گریه میکنه
دلم میسوزه میخام حالشو خوب کنم
#ارسلان
رفتم پایین شقایق بود سوار ماشینم کرد
ش. عشقم بریم خونه ما که کلی کار داریم.
ا. شقایق حرف دهنتو ببند
ش. چیمیگی ت مال منی
ا. خفه شو
ش. ارسلان اون دیانا باید خفه شه
ا. نگه داره
ش. ن
ا. نگه دار با داد
ش. نمیخوام
گ یهو سیاهی
#ممد
داشتم توی گوشی ور میرفتم
یهو ارسلان دیدم زنگ میزنه
بسم الله
ممد. بله
.....سللم شما آقای ارسلان کاشی میشناسید
ممد. ببخشید شما
....از طرف بیمارستان .... زنگ میزنم ایشون با خانم شقایق خاموشی تصادف کردن
ممد. الان میام
.....سری
ممد. قضیه گفت به بچه
محراب. یاخدا بریم
ر. بدبخت شدیم
ع. بریم
پانیذ عسل رضا نیومدن
#دیانا
با نیکا خرید کردیم گذاشتیم توی ماشین بعد یک چالش رفتیم
گذاشتیم اینستا
رفتیم خونه
#نیکا
کنار دیانا بهم خیلی خوش میگذره .
خیلی خوشحالم ک آمده پیشم.
ولی گریه میکنه
دلم میسوزه میخام حالشو خوب کنم
#ارسلان
رفتم پایین شقایق بود سوار ماشینم کرد
ش. عشقم بریم خونه ما که کلی کار داریم.
ا. شقایق حرف دهنتو ببند
ش. چیمیگی ت مال منی
ا. خفه شو
ش. ارسلان اون دیانا باید خفه شه
ا. نگه داره
ش. ن
ا. نگه دار با داد
ش. نمیخوام
گ یهو سیاهی
#ممد
داشتم توی گوشی ور میرفتم
یهو ارسلان دیدم زنگ میزنه
بسم الله
ممد. بله
.....سللم شما آقای ارسلان کاشی میشناسید
ممد. ببخشید شما
....از طرف بیمارستان .... زنگ میزنم ایشون با خانم شقایق خاموشی تصادف کردن
ممد. الان میام
.....سری
ممد. قضیه گفت به بچه
محراب. یاخدا بریم
ر. بدبخت شدیم
ع. بریم
پانیذ عسل رضا نیومدن
۱۱.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.