پارت ۱۰ : ما پدرومادر ۶ پسربچه ی شیطون هستیم
همه وارد سالن مخصوص به کلاس خودشون شدند
برگه ها رو دادند
پسرا با استرس شروع کردند به جواب دادند
جونگ کوک از بین تمام دانش آموزان کلاسشون برگه ی امتحانیش رو زودتر داد و بل خیالی راحت از سالن امتحان خارج شد و بعد از برداشتن وسایلش از توی کمدش به سمت ماشین رفت بادیگارد به سمت جونگ کوک اومد و وسایلش رو ازش گرفت و تا ماشین همراهیش کرد و بهش کمک کرد داخل ماشین بشینه
سورا ( بادیگارد زن جونگ کوک ) : کوک امتحانت رو خوب دادی عزیزم
کوک : آره عالی دادم سورا این امتحان آخرم بود بلاخره تموم شد حالا میتونی کل تایستون بهم بوکس یاد بدی
سورا : متاسفم کوکی ولی مامانم مریض شده باید یه مدت برم و ازش مراقبت کنم
کوک : یعنی نمتونم باهات بوکس کار کنم
سورا : چرا میتونی تا زمانی که نیستم با جونگ ایل تمرین کنی خرگوش کوچولو بعدش که خودم اومدم میتونیم قوی تر بوکس رو کار کنیم باش عزیزم
برگه ها رو دادند
پسرا با استرس شروع کردند به جواب دادند
جونگ کوک از بین تمام دانش آموزان کلاسشون برگه ی امتحانیش رو زودتر داد و بل خیالی راحت از سالن امتحان خارج شد و بعد از برداشتن وسایلش از توی کمدش به سمت ماشین رفت بادیگارد به سمت جونگ کوک اومد و وسایلش رو ازش گرفت و تا ماشین همراهیش کرد و بهش کمک کرد داخل ماشین بشینه
سورا ( بادیگارد زن جونگ کوک ) : کوک امتحانت رو خوب دادی عزیزم
کوک : آره عالی دادم سورا این امتحان آخرم بود بلاخره تموم شد حالا میتونی کل تایستون بهم بوکس یاد بدی
سورا : متاسفم کوکی ولی مامانم مریض شده باید یه مدت برم و ازش مراقبت کنم
کوک : یعنی نمتونم باهات بوکس کار کنم
سورا : چرا میتونی تا زمانی که نیستم با جونگ ایل تمرین کنی خرگوش کوچولو بعدش که خودم اومدم میتونیم قوی تر بوکس رو کار کنیم باش عزیزم
۸.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.