پارت ۴
پارت ۴
تهیونگ ویو:سوار ماشین شدم عصبانی بودم و یکم اعضاب وجدان داشتم محکم زدم روی فرمون و سرم و گذاشتم روش
ات ویو:از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت ماشینم ک دیدم تهیونگ هنوز نرفته دیدم سرش رو فرمونه اصلا به درک تو آینه ماشین لپم رو نگاه کردم دیدم یکم زخم شده بود با دستمال کاغذی زخمم رو پاک کردم و رفتم مدرسه داخل کلاس نشستم روی صندلیم بعد جونگکوک هم نشست رو صندلیش یهو صورتم رو چرخوند سمت خودش
جونگکوک:کی همچین غلطی کرده؟
ات:به توچه
ادمین:جونگکوک دست ات رو گفت و برد حیاط پشتی که تهیونگ با عصبانیت اومد
تهیونگ ویو:داشتم راه میرفتم که دیدم جونگکوک دست ات رو گرفته و میبرتش حیاط پشتی عصبی شدم( ولی نمیدونم چرا ) رفتم دنبالشون
تهیونگ:اینجا چه غلطی میکنید
اومین:تهیونگ مشت میزنه به جونگکوک
ات:تهیونگ چیکار میکنی
تهیونگ :ات تو گمشو تو کلاس (عصبی و داد)
ادمین:ات حرفی نمیزنه و میره
کوک ویو :وقتی دیدم صورت ات اینطوری شده عصبی شدم دستشو گرفتم و بردمش حیاط پشتی که تهیونگ ما رو دید و عصبانی شد و داد و بیداد کرد نمیدونم نکنه عاشق ات شده
(نکته:حتی جونگکوک هم نمیدونه ات و تهیونگ خواهر برادران)
جونگکوک:حواست هس چیکار کردی؟
تهیونگ:به چه حقی دست ات رو گرفتی و آوردی اینجا؟
جونگکوک:به تو چه نکنه دوستش داری؟
تهیونگ ویو:سوار ماشین شدم عصبانی بودم و یکم اعضاب وجدان داشتم محکم زدم روی فرمون و سرم و گذاشتم روش
ات ویو:از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت ماشینم ک دیدم تهیونگ هنوز نرفته دیدم سرش رو فرمونه اصلا به درک تو آینه ماشین لپم رو نگاه کردم دیدم یکم زخم شده بود با دستمال کاغذی زخمم رو پاک کردم و رفتم مدرسه داخل کلاس نشستم روی صندلیم بعد جونگکوک هم نشست رو صندلیش یهو صورتم رو چرخوند سمت خودش
جونگکوک:کی همچین غلطی کرده؟
ات:به توچه
ادمین:جونگکوک دست ات رو گفت و برد حیاط پشتی که تهیونگ با عصبانیت اومد
تهیونگ ویو:داشتم راه میرفتم که دیدم جونگکوک دست ات رو گرفته و میبرتش حیاط پشتی عصبی شدم( ولی نمیدونم چرا ) رفتم دنبالشون
تهیونگ:اینجا چه غلطی میکنید
اومین:تهیونگ مشت میزنه به جونگکوک
ات:تهیونگ چیکار میکنی
تهیونگ :ات تو گمشو تو کلاس (عصبی و داد)
ادمین:ات حرفی نمیزنه و میره
کوک ویو :وقتی دیدم صورت ات اینطوری شده عصبی شدم دستشو گرفتم و بردمش حیاط پشتی که تهیونگ ما رو دید و عصبانی شد و داد و بیداد کرد نمیدونم نکنه عاشق ات شده
(نکته:حتی جونگکوک هم نمیدونه ات و تهیونگ خواهر برادران)
جونگکوک:حواست هس چیکار کردی؟
تهیونگ:به چه حقی دست ات رو گرفتی و آوردی اینجا؟
جونگکوک:به تو چه نکنه دوستش داری؟
۱۶.۱k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.