my girl
part ⁴¹
ات:من جایی نبودم شما بی عقلا نیومدین خونه مامان بابام
وانیا:استاد شما این دوتا ایدل میشناسین
ات:سلام اقای جئون"سرد"
کوک:سلام
هانول:ات با کوک سرد رفتار نکن با اینکه باهات دعوا میکرد ولی از وقتی رفتی خونش شده قبرستون حتی یک ماهه جواب هیچکس رو نمیده
لارا:چاگییییییییی
کوک:تو کیستی" رفت پشت ات"
لارا:کانگ لارا
کوک!اهان ببین هرزه سمت من نیا من خودم از صدتا ادم بد ترم وقتی ندیمه خونم رو با این قیافه میبینم مثل سگ میترسم"کیوت-سرد"
هانول:ات تو نمیخوای برگردی؟
ات:این گفت که از من خسته شدی پس چرا خونت مثل قبرستونه
وانیا:استاددددددددجواب بده
ات:چی اره ببین سو هانول رفیق منه و جئون جونگکوک شوهر من بعد دوستای جئون به غیر از پارک جیمین دوستامن
همه:نکنه از موچی بی تی اس بدت میاد
جیسو:اِ این چ هحرفیه من زن موچی بی تی اسم
ات:نه من خواهر خل جیمینم
کوک:الان همتون هانی و ارمی هستین
مدیر نا:خانم سو من امضا میخوام
کوک:قرار بود جواب تورو بدم من که نگفتم از دستت خسته شدم اون هرزه بود که گفت من تازه دوست دارم پیشم بمونی
همه:استاد قبول کن
ات:شرت داره اگر کیم نامجون و سو هانول قرار بزارن منم با جئون اشتی میکنم
اسا:اینا از ما بدترن
جیسو:الو سلام چاگی با دوستات بیا دانشگاه ات
جیمین:ما اینجاییم
هانول:باشه قبول ولی اونم باید قبول کنه
نامی:چی شد؟
جین:نامجون اگر قبول نکنی ات و کوک به هم بر نمیگردن
نامی: امممممممممممممممممممممممم باشه قبول
ات:منم قبول میکنم
همه:هوووووووووووووووووو
کوک:دلم برات تنگ شده بود"اتو بوسید"
سولی:نه نه نه کوکی نباید اتو ببوسه
مونبین:نامی باید هانی رو ببوسه
کوک:الان چرا ۲۰ تا دخترین ۲۰ تا پسر
ات:نترس دوتا کلاسن منم استاد گلاس دختران"خنده"
جواب:از بحث خارج نشین کیم نامجون سو هانول رو ببوس
همه:کیس کیس کیس"داد"
هانول:بی چاره شدیم رفت
نامی:ولی باید قبول کنیم
جینا:منم میام وسط بحث مهم این دو زوج گرامی همو بوسیدن افرین شماهم تو خونه قر بدین و بخونین بازم شراره دلارو دیونه کرده مامانش.....
سولی:زوج خوبی میشین
"پایان"
هانا:خاله این واقعیه
ات:درسته عزیزم این داستان قبل از به دنیا اومدن کورائیل هست
کوک:هانا کوچولو میبینم خیلی ذوق داشتی به خاطر این داستان
کورائیل:بابا پس یعنی تو خیلی جون بودی مامان پیرت کرده
کوک:نخیر تو منو حرس دادی
ات!کوک ادم باش
هانول:نامجون نامجون بلند شو داستان ات تمام شد
نامی:ات واقعا خیلی حرف میزنی"خوابالود"
هانا:بابا خیلی کیوت شدی"خنده"
همه:"خنده"
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
جینا:و اینم داستان دختر اگر از فیکم خوشتون اومد تو ناشناس بگین
행운을 빌어요🫥
ات:من جایی نبودم شما بی عقلا نیومدین خونه مامان بابام
وانیا:استاد شما این دوتا ایدل میشناسین
ات:سلام اقای جئون"سرد"
کوک:سلام
هانول:ات با کوک سرد رفتار نکن با اینکه باهات دعوا میکرد ولی از وقتی رفتی خونش شده قبرستون حتی یک ماهه جواب هیچکس رو نمیده
لارا:چاگییییییییی
کوک:تو کیستی" رفت پشت ات"
لارا:کانگ لارا
کوک!اهان ببین هرزه سمت من نیا من خودم از صدتا ادم بد ترم وقتی ندیمه خونم رو با این قیافه میبینم مثل سگ میترسم"کیوت-سرد"
هانول:ات تو نمیخوای برگردی؟
ات:این گفت که از من خسته شدی پس چرا خونت مثل قبرستونه
وانیا:استاددددددددجواب بده
ات:چی اره ببین سو هانول رفیق منه و جئون جونگکوک شوهر من بعد دوستای جئون به غیر از پارک جیمین دوستامن
همه:نکنه از موچی بی تی اس بدت میاد
جیسو:اِ این چ هحرفیه من زن موچی بی تی اسم
ات:نه من خواهر خل جیمینم
کوک:الان همتون هانی و ارمی هستین
مدیر نا:خانم سو من امضا میخوام
کوک:قرار بود جواب تورو بدم من که نگفتم از دستت خسته شدم اون هرزه بود که گفت من تازه دوست دارم پیشم بمونی
همه:استاد قبول کن
ات:شرت داره اگر کیم نامجون و سو هانول قرار بزارن منم با جئون اشتی میکنم
اسا:اینا از ما بدترن
جیسو:الو سلام چاگی با دوستات بیا دانشگاه ات
جیمین:ما اینجاییم
هانول:باشه قبول ولی اونم باید قبول کنه
نامی:چی شد؟
جین:نامجون اگر قبول نکنی ات و کوک به هم بر نمیگردن
نامی: امممممممممممممممممممممممم باشه قبول
ات:منم قبول میکنم
همه:هوووووووووووووووووو
کوک:دلم برات تنگ شده بود"اتو بوسید"
سولی:نه نه نه کوکی نباید اتو ببوسه
مونبین:نامی باید هانی رو ببوسه
کوک:الان چرا ۲۰ تا دخترین ۲۰ تا پسر
ات:نترس دوتا کلاسن منم استاد گلاس دختران"خنده"
جواب:از بحث خارج نشین کیم نامجون سو هانول رو ببوس
همه:کیس کیس کیس"داد"
هانول:بی چاره شدیم رفت
نامی:ولی باید قبول کنیم
جینا:منم میام وسط بحث مهم این دو زوج گرامی همو بوسیدن افرین شماهم تو خونه قر بدین و بخونین بازم شراره دلارو دیونه کرده مامانش.....
سولی:زوج خوبی میشین
"پایان"
هانا:خاله این واقعیه
ات:درسته عزیزم این داستان قبل از به دنیا اومدن کورائیل هست
کوک:هانا کوچولو میبینم خیلی ذوق داشتی به خاطر این داستان
کورائیل:بابا پس یعنی تو خیلی جون بودی مامان پیرت کرده
کوک:نخیر تو منو حرس دادی
ات!کوک ادم باش
هانول:نامجون نامجون بلند شو داستان ات تمام شد
نامی:ات واقعا خیلی حرف میزنی"خوابالود"
هانا:بابا خیلی کیوت شدی"خنده"
همه:"خنده"
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
جینا:و اینم داستان دختر اگر از فیکم خوشتون اومد تو ناشناس بگین
행운을 빌어요🫥
۴.۳k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳