من عشق رو با شما...p6 فصل دوم
+هری پاتر؟
پاتر با تعجب سمت دامبلدور رفت که پروفسور با عصبانیتی که سعی در کنترل کردنش داشت گفت
+پاترر...تو اسمتو انداختی توی جامــــ؟
_نه پروفسور
+بسیار خب
+همگی برگردین سمت خوابگاه هاتون
هوفف بیخیال معلومه که پسر برگزیده برای توجه این کارو کردهه..البته اون قبلشم توجه کافی رو دریافت میکرد...
فردا:
امروز،روز اولین مسابقه بود
یه شلوار مام ابی با بافت کرم پوشیدم و راه افتادم سمت مقصد مسابقه
هنوز اونقد شلوغ نشده بود. دنبال دریکو گشتم که بالاخره یافتمش و رفتم صندلی کناریش نشستم
+فک کنم زود اومدم
_اومم هنوز همه نیومدن
+صحیح
کم کم همه جا پر شد و بعد اسم فلور دلاکور خونده شد و اومد تا مسابقه بده
مسابقه اول اینجوری بود که باید با فرار کردن از اژدها تخم طلارو بردارن که بنظر کار خیلیی سختی میومد
دلاکور و کرام موفق شدن و بعد نوبت سدریک دیگوری بود که با لباسی که همرنگ گروهش بود و ارم هافلپاف هم داشت وارد میدون مسابقه شد
شروع کردم به تشویق کردنش که دریکو خیلی ناگهانی بلند شد
+کجا میری؟
_...
اهم اهم...اره خلاصه...کامنت بزارین کوالاهای خاله🌝💔
پاتر با تعجب سمت دامبلدور رفت که پروفسور با عصبانیتی که سعی در کنترل کردنش داشت گفت
+پاترر...تو اسمتو انداختی توی جامــــ؟
_نه پروفسور
+بسیار خب
+همگی برگردین سمت خوابگاه هاتون
هوفف بیخیال معلومه که پسر برگزیده برای توجه این کارو کردهه..البته اون قبلشم توجه کافی رو دریافت میکرد...
فردا:
امروز،روز اولین مسابقه بود
یه شلوار مام ابی با بافت کرم پوشیدم و راه افتادم سمت مقصد مسابقه
هنوز اونقد شلوغ نشده بود. دنبال دریکو گشتم که بالاخره یافتمش و رفتم صندلی کناریش نشستم
+فک کنم زود اومدم
_اومم هنوز همه نیومدن
+صحیح
کم کم همه جا پر شد و بعد اسم فلور دلاکور خونده شد و اومد تا مسابقه بده
مسابقه اول اینجوری بود که باید با فرار کردن از اژدها تخم طلارو بردارن که بنظر کار خیلیی سختی میومد
دلاکور و کرام موفق شدن و بعد نوبت سدریک دیگوری بود که با لباسی که همرنگ گروهش بود و ارم هافلپاف هم داشت وارد میدون مسابقه شد
شروع کردم به تشویق کردنش که دریکو خیلی ناگهانی بلند شد
+کجا میری؟
_...
اهم اهم...اره خلاصه...کامنت بزارین کوالاهای خاله🌝💔
۲.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.