Part۶۲
Part۶۲
کوک:کوچولو اینجا سرده بیا بریم تو ماشین
ات ویو
کتش رو انداختم پایین و رفتم اون ور
کوک:کوشولو ببخشید تو میدونستی که من سادیسم دارم و کارام دست خودم نبود میشه لطفا منو ببخشی
ات:آقای جئون میشه ازم فاصله بگیری
کوک ویو
موقعی که این حرفو زد دیگه تحمل نکردم برآید استایل بغلش کردم انقدر جیغ زد که مطمئنم صداش گرفت ولی من اهمیت ندادم گزاشتمش تو ماشین و خودمم سوار شدم انقدر داد و هوار کرد که نگو واووووو بلخره رسیدیم خونه برآید استایل بغلش کردم و گزاشتمش رو تخت و کنارش خوابیدم
کوک :ات لطفا منو ببخش من ......من نمیتونم بدون تو زندگی کنم لطفا
ات ویو
موقعی که اینجوری کرد نتونستم جلو خودمو بگیرم و لبامو گزاشتم رو لباش اونم همکاری میکرد
کوک:این چه کاری بود(تعجب)
ات:برا اینکه ساکت شی
کوک:ات میبخشیم(بغض)
ات:اممممممم.......
کوک:قول میدم دیکه اعتمادتو نسبت به من از دست ندی
ات:باشه
کوک:گفتم قول ..... چییییییی یچیییی گفتی(ذوق)
ات:گفتم باشه
کوک بغلم کرد و رو هوا چرخوندم و گزاشتم رو تخت و خوابیدیم انقدر سفت بغلش کردم که دوتامون داشتیم له میشدیم ولی هیچ اعتراضی نداشتیم
کوک ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ات داره هذیون میگه
کوک:ات .... ات ... حالت خوبه
ات:کوک....تروخدا کمکم کن کووککککک لطفاااااااا کوک فقط بدون من عاشقتم کوک من تو رو خیلی دوست دارم ولی نمیتونستم بهت بگم کوک من عاشقتمممممممممم(هذیون)
کوک: الان چیکار کنم هوففففف
بغلش کردن تو خواب داشت گریه میکرد بعد دیگه هیچی نگفت و خوابید
(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
کوک:کوچولو اینجا سرده بیا بریم تو ماشین
ات ویو
کتش رو انداختم پایین و رفتم اون ور
کوک:کوشولو ببخشید تو میدونستی که من سادیسم دارم و کارام دست خودم نبود میشه لطفا منو ببخشی
ات:آقای جئون میشه ازم فاصله بگیری
کوک ویو
موقعی که این حرفو زد دیگه تحمل نکردم برآید استایل بغلش کردم انقدر جیغ زد که مطمئنم صداش گرفت ولی من اهمیت ندادم گزاشتمش تو ماشین و خودمم سوار شدم انقدر داد و هوار کرد که نگو واووووو بلخره رسیدیم خونه برآید استایل بغلش کردم و گزاشتمش رو تخت و کنارش خوابیدم
کوک :ات لطفا منو ببخش من ......من نمیتونم بدون تو زندگی کنم لطفا
ات ویو
موقعی که اینجوری کرد نتونستم جلو خودمو بگیرم و لبامو گزاشتم رو لباش اونم همکاری میکرد
کوک:این چه کاری بود(تعجب)
ات:برا اینکه ساکت شی
کوک:ات میبخشیم(بغض)
ات:اممممممم.......
کوک:قول میدم دیکه اعتمادتو نسبت به من از دست ندی
ات:باشه
کوک:گفتم قول ..... چییییییی یچیییی گفتی(ذوق)
ات:گفتم باشه
کوک بغلم کرد و رو هوا چرخوندم و گزاشتم رو تخت و خوابیدیم انقدر سفت بغلش کردم که دوتامون داشتیم له میشدیم ولی هیچ اعتراضی نداشتیم
کوک ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ات داره هذیون میگه
کوک:ات .... ات ... حالت خوبه
ات:کوک....تروخدا کمکم کن کووککککک لطفاااااااا کوک فقط بدون من عاشقتم کوک من تو رو خیلی دوست دارم ولی نمیتونستم بهت بگم کوک من عاشقتمممممممممم(هذیون)
کوک: الان چیکار کنم هوففففف
بغلش کردن تو خواب داشت گریه میکرد بعد دیگه هیچی نگفت و خوابید
(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
۴۵۳
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.