وانشات مرگ تا عشق پارت اول
بعد از مرگ مادرم پدرم هفته ای یکبار من را به یکی از دوستانش می فروخت تا توی خونشون کار کنم .در واقع پدرم از من سو استفاده میکرد از راه من پول درمیآورد.
وقتی من را میفروخت کسایی که من را از پدرم میخریدند بخاطر پول زیادی که بابت من به پدرم می دادند، پدرم اجازه میداد هر کاری میخوان با من بکنند .
این هفته مثل هفته های قبل نبود از خواب بیدار شدم بخاطر تنبیه هایی که میشدم خونه کسایی که کار میکردم بدنم درد میکردم. بلند شدم به سمت دستشویی رفتم به صورتم آب زدم مسواک زدم و از دست شویی خارج شدم به طرف سالن پذیرایی حرکت کردم .
مجبور بودم برای خودم صبحانه درست کنم .
با اینکه پدرم وضع مالیش خوب بود حتی حاضر نمی شد برای خونه خدمتکار بگیره .فقط بادیگارد داشت .
من هم مثل خدمتکار بودم برای پدرم توی این خونه .
صبحانه ام را که خوردم داشتم به طرف اتاقم میرفتم که در خونه با شتاب باز شد .پدرم در چهار چوب در دیدم با دوتا از بادیگارد هاش .
پدرم گفت :حاضر شو برای همیشه قراره بری خونه (آقای لی سوهو ) زندگی کنی .
ته دلم خالی شد و همینطور توی پله ها با دو زانو هام فرود اومدم روی زمین .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
امید وارم لذت ببرید.
دو پارت دیگه می زارم. 🙋♀️
وقتی من را میفروخت کسایی که من را از پدرم میخریدند بخاطر پول زیادی که بابت من به پدرم می دادند، پدرم اجازه میداد هر کاری میخوان با من بکنند .
این هفته مثل هفته های قبل نبود از خواب بیدار شدم بخاطر تنبیه هایی که میشدم خونه کسایی که کار میکردم بدنم درد میکردم. بلند شدم به سمت دستشویی رفتم به صورتم آب زدم مسواک زدم و از دست شویی خارج شدم به طرف سالن پذیرایی حرکت کردم .
مجبور بودم برای خودم صبحانه درست کنم .
با اینکه پدرم وضع مالیش خوب بود حتی حاضر نمی شد برای خونه خدمتکار بگیره .فقط بادیگارد داشت .
من هم مثل خدمتکار بودم برای پدرم توی این خونه .
صبحانه ام را که خوردم داشتم به طرف اتاقم میرفتم که در خونه با شتاب باز شد .پدرم در چهار چوب در دیدم با دوتا از بادیگارد هاش .
پدرم گفت :حاضر شو برای همیشه قراره بری خونه (آقای لی سوهو ) زندگی کنی .
ته دلم خالی شد و همینطور توی پله ها با دو زانو هام فرود اومدم روی زمین .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
امید وارم لذت ببرید.
دو پارت دیگه می زارم. 🙋♀️
۲۴.۸k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.