به اندازه یک عشق بین ما فاصله است
داشتن میومدن سمتم که یهو از حال رفتم
سریع دوتا مرد منو گرفتن و بردن داخل
ماشین تا منو ببرن بیمارستان
ویوی کوک
اون دختره که فکر کنم اسمش میسو هست
از پله ها اروم اومد پایین یه لباس خیلی
زیبا بود داشتم سر تا پاش رو آنالیز میکردم
که به چهرش برخوردم یه صورت گرد کوچیک
چشمای کشیده و درشت و بینی ی کوچیک
و لب های پفکی ریزه میزه بهتر نگاش کردم که
دیدم زیر چشمش قرمزو خیسه از قرمزی رو
بینیش معلومع گریع کرده به بادیگارد ها
گفتم که چمدونش رو بردارن و دخترک رو
ببرن داخل ماشین تا من با این مردک حرف
بزنم همین که اومد سر بحث رو باز کنم یهو
دیدم میسو افتاد روی زمین سریع استایلشو
بغل کردم و بردم توی ماشین با آخرین سرعت
راه میرفتم و پدر میسو به همراه برادرش توی
یه ماشین دیگه بودم و پشت سر ما میومدن
دونم چه شده بود فکر کنم عاشق شدم ولی
این خلاف قانون مافیاهاست نباید عاشق
شیم نباید بچهدار شیم و کلی نباید دیگه
بچهها من یکشنبه نمیتونم براتون پست بذارم و الان به خاطر همین امشب گذاشتم لایک و کامنت فراموش نشه مرسی
سریع دوتا مرد منو گرفتن و بردن داخل
ماشین تا منو ببرن بیمارستان
ویوی کوک
اون دختره که فکر کنم اسمش میسو هست
از پله ها اروم اومد پایین یه لباس خیلی
زیبا بود داشتم سر تا پاش رو آنالیز میکردم
که به چهرش برخوردم یه صورت گرد کوچیک
چشمای کشیده و درشت و بینی ی کوچیک
و لب های پفکی ریزه میزه بهتر نگاش کردم که
دیدم زیر چشمش قرمزو خیسه از قرمزی رو
بینیش معلومع گریع کرده به بادیگارد ها
گفتم که چمدونش رو بردارن و دخترک رو
ببرن داخل ماشین تا من با این مردک حرف
بزنم همین که اومد سر بحث رو باز کنم یهو
دیدم میسو افتاد روی زمین سریع استایلشو
بغل کردم و بردم توی ماشین با آخرین سرعت
راه میرفتم و پدر میسو به همراه برادرش توی
یه ماشین دیگه بودم و پشت سر ما میومدن
دونم چه شده بود فکر کنم عاشق شدم ولی
این خلاف قانون مافیاهاست نباید عاشق
شیم نباید بچهدار شیم و کلی نباید دیگه
بچهها من یکشنبه نمیتونم براتون پست بذارم و الان به خاطر همین امشب گذاشتم لایک و کامنت فراموش نشه مرسی
۳.۰k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.