(خون شیرین )
پارت 1
《ویو ا/ت[Y/N's View]》
توی اتاقم که حالا دیگه هیچ کدوم از وسایل من توش نبود،وایساده بودم.وسایل و چمدونهام رو آماده کرده بودم و جلوی در اتاق گذاشته بودم.
مدت طولانی بود که توی کرهی جنوبی زندگی میکردم؛با مادرم و برادر کوچکترم.حالا مادرم بهخاطر موقعیت شغلیش مجبور بود که بره توکیو تو ژاپن.ما هم باید باهاش میرفتیم؛چون هم کار مادرم کلا انتقال داده شده بود به اونجا،و هم ما نمیتونستیم تنها و دور از مادرمون زندگی کنیم.
گوشیم دستم بود؛میخواستم به شخصی زنگ بزنم.یه شخص خاص... . میخواستم به دوستپسرم و تنها پسری که عاشقش بودم زنگ بزنم؛که این خبر رو بهش بدم.یه خبر بد و ناراحت کننده.
آهی کشیدم و گوشیم رو بلند کردم تا به زنگ بزنم.شمارهاش رو توی گوشیم پیدا کردم و بهش زنگ زدم.بعد از چهار بوق برداشت؛
جاناتان:سلام عزیزم.
با شنیدن صداش کمی خوشحال شدم؛ولی کمی هم بغضم گرفت.
ا/ت:سلام عزیزم.
جاناتان:چی شده ا/ت؟حالت خوبه؟
به خودم اومدم و سعی کردم که بغضم رو خفه کنم.
ا/ت:نه نه خوبم.میگم جاناتان...میتونی بیای همو ببینیم؟
جاناتان:آره عزیزم چرا که نه!خب کجا همو ببینیم؟
ا/ت:بیا خونهمون.
جاناتان:مادرت مشکلی نداره؟
ا/ت:نه.میتونی بیای
تا پارت بعد بای
《ویو ا/ت[Y/N's View]》
توی اتاقم که حالا دیگه هیچ کدوم از وسایل من توش نبود،وایساده بودم.وسایل و چمدونهام رو آماده کرده بودم و جلوی در اتاق گذاشته بودم.
مدت طولانی بود که توی کرهی جنوبی زندگی میکردم؛با مادرم و برادر کوچکترم.حالا مادرم بهخاطر موقعیت شغلیش مجبور بود که بره توکیو تو ژاپن.ما هم باید باهاش میرفتیم؛چون هم کار مادرم کلا انتقال داده شده بود به اونجا،و هم ما نمیتونستیم تنها و دور از مادرمون زندگی کنیم.
گوشیم دستم بود؛میخواستم به شخصی زنگ بزنم.یه شخص خاص... . میخواستم به دوستپسرم و تنها پسری که عاشقش بودم زنگ بزنم؛که این خبر رو بهش بدم.یه خبر بد و ناراحت کننده.
آهی کشیدم و گوشیم رو بلند کردم تا به زنگ بزنم.شمارهاش رو توی گوشیم پیدا کردم و بهش زنگ زدم.بعد از چهار بوق برداشت؛
جاناتان:سلام عزیزم.
با شنیدن صداش کمی خوشحال شدم؛ولی کمی هم بغضم گرفت.
ا/ت:سلام عزیزم.
جاناتان:چی شده ا/ت؟حالت خوبه؟
به خودم اومدم و سعی کردم که بغضم رو خفه کنم.
ا/ت:نه نه خوبم.میگم جاناتان...میتونی بیای همو ببینیم؟
جاناتان:آره عزیزم چرا که نه!خب کجا همو ببینیم؟
ا/ت:بیا خونهمون.
جاناتان:مادرت مشکلی نداره؟
ا/ت:نه.میتونی بیای
تا پارت بعد بای
۱.۰k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.