🖤 پادشاه من🖤 پارت 10
از زبان ا.ت
ارباب جئون قطع کرد و گفت
ارباب جئون : دکتر گفت که نمیتونه بیاد( خیلی سرد و جدی)
ا.ت: ارباب نیازی نیس خودم پانسمان میکنم
ارباب جئون: کسی الان از تو نظر خواست برو بشین رو تخت ( جدی)
نشستم رو تخت اصلا جرعت نمیکردم بهش نگاه کنم سرم پایین بود زیر چشمی دیدم رفت جعبه ی کمک های اولیه رو اورد که گفتم
ا.ت: خیلی ممنون من برم پانسمان کنم
ارباب جئون : بشین(داد)
ا.ت: چشم
تکیه دادم به تخت وای فکر کنم شرتم معلومه خدایا خجالت میکشم که بهم گفت
ارباب جئون: پاتو دراز کن
پامو دراز کردم شروع کرد به پانسمان کردن بتادین که زد یه جیغی کشیدم و شروع مردم گریه کردن و گفتم
ا.ت: لطفا دیگه بتادین نزنید ازتون خواهش میکنم به جاش اب بزنید هق هق ایییییییی
ارباب جئون: یه لحظه وول نخور الان تموم میشه بفرما تموم شد خودتو جر میدی
ا.ت: خیلی ممنون من برم به کارم برسم
کوک : کجا به سلامتی؟
ا. ت : برم کارمو شروع کنم ارباب
کوک : مجازات لغو نشد اول دومن باید ارباب پارک بیاد چون باهات کار داره بیاید تو ببرینش زیرزمین
ا.ت: نه نه خواهش میکنم بگید ولم کنن ازتون خواهش میکنم من فوبیا دارم به جای تاریکککککک
کوک: وایسین. تو فوبیا داری
ا.ت: بله خیلی میترسم لطفا منو نبرید زیرزمین
کوک : خب پس ببرید اتاق لیا( لیا معشوقه ی کوک بود که بهش خیانت کرد )
ا.ت: خواهش میکنم از گناه من بگذرید( گریه)
از زبان ا. ت
بادیگارد ها منو بردن تو یه اتاق درو هم بستن ولی با دیدن اتاق دهنم باز موند خیلی خوشگل بود ولی از اون بهتر امروز 2 تا از شهرام سر من دعوا کردن وای ولی الان تنها نگرانیم خواهرمه یعنی الان کجاس و چیکار میکنه ...........................
« بچه ها ا.ت صورت ارباباشو ندیده »
ارباب جئون قطع کرد و گفت
ارباب جئون : دکتر گفت که نمیتونه بیاد( خیلی سرد و جدی)
ا.ت: ارباب نیازی نیس خودم پانسمان میکنم
ارباب جئون: کسی الان از تو نظر خواست برو بشین رو تخت ( جدی)
نشستم رو تخت اصلا جرعت نمیکردم بهش نگاه کنم سرم پایین بود زیر چشمی دیدم رفت جعبه ی کمک های اولیه رو اورد که گفتم
ا.ت: خیلی ممنون من برم پانسمان کنم
ارباب جئون : بشین(داد)
ا.ت: چشم
تکیه دادم به تخت وای فکر کنم شرتم معلومه خدایا خجالت میکشم که بهم گفت
ارباب جئون: پاتو دراز کن
پامو دراز کردم شروع کرد به پانسمان کردن بتادین که زد یه جیغی کشیدم و شروع مردم گریه کردن و گفتم
ا.ت: لطفا دیگه بتادین نزنید ازتون خواهش میکنم به جاش اب بزنید هق هق ایییییییی
ارباب جئون: یه لحظه وول نخور الان تموم میشه بفرما تموم شد خودتو جر میدی
ا.ت: خیلی ممنون من برم به کارم برسم
کوک : کجا به سلامتی؟
ا. ت : برم کارمو شروع کنم ارباب
کوک : مجازات لغو نشد اول دومن باید ارباب پارک بیاد چون باهات کار داره بیاید تو ببرینش زیرزمین
ا.ت: نه نه خواهش میکنم بگید ولم کنن ازتون خواهش میکنم من فوبیا دارم به جای تاریکککککک
کوک: وایسین. تو فوبیا داری
ا.ت: بله خیلی میترسم لطفا منو نبرید زیرزمین
کوک : خب پس ببرید اتاق لیا( لیا معشوقه ی کوک بود که بهش خیانت کرد )
ا.ت: خواهش میکنم از گناه من بگذرید( گریه)
از زبان ا. ت
بادیگارد ها منو بردن تو یه اتاق درو هم بستن ولی با دیدن اتاق دهنم باز موند خیلی خوشگل بود ولی از اون بهتر امروز 2 تا از شهرام سر من دعوا کردن وای ولی الان تنها نگرانیم خواهرمه یعنی الان کجاس و چیکار میکنه ...........................
« بچه ها ا.ت صورت ارباباشو ندیده »
۱۱.۴k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.