ازدواج اجباری
𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚖𝚊𝚛𝚛𝚒𝚊𝚐𝚎
(𝙿𝚊𝚛𝚝 51)
جیمین: جونگ کوک؟ این کارا چیه؟!
جونگ کوک: به به.... آقای پارک جیمین.... بعد از 13 سال ملاقات کردیم... عجب دافی شدی...مخ چند تا دختر زدی؟؟
"خنده ی تمسخر آمیزی کرد"
جیمین: کارای کثیف خودتو اسمشو رو من نزار جئون "جدی"
جونگ کوک: اووو ببین کی به کی داری این حرفو میگه.... مرتیکه بازم داری گند میزنی به رابطه ی من و ات با این کارات میفهمی؟! "دادی زد و یقه ی جیمین گرفت و چسبوند به دیوار"
جیمین: با کدوم کارا جونگ کوک؟؟
جونگ کوک: تو خجالت نمیکشی؟؟ با دختری که شوهر داره قرار میزاری آخه حرومزاده؟!
جیمین: چی داری میگی؟؟
جونگ کوک: خودتو نزن به اون راه آخه حرومزاده "با داد حرف میزد و یقه ی جیمین سفت تر میکرد"
جیمین: بسه دیگه چی داری.... منو و ات اگه منظورته فقط باهم مثل اون قدیما دوستیم "جدی، اخم"
جونگ کوک: توعه عوضی 13 سال پیش ریدی تو رابطه امون، الان که تازه درست شده بازم میخوای برینی توش؟! میکشمتتتت "اسلحه اش رو در اورد و گذاشت رو شقیقه ی جیمین"
جیمین: آخه بیچاره ... تو خودت از همون موقع همه چیو بد برداشت کردی که خودت باعث شدی ات دیدگاهش رو تو عوض بشه... من و ات فقط اون موقع دوست بودیم مثل الان.... تو بازم داری بد برداشت میکنی.... تو خودت کاری کردی ات ازت متنفر بشه بیچاره
الانم باز داری همون اشتباهات گذشته ات رو تکرار میکنی که تنفر ات ازت بیشتر بشه!
من نریدم تو رابطه اتون خودت این کارو کردی
میتونستید الان مثل یه زن و شوهر عاشق باهم زندگی کنید ولی الان ببین زندگیتونو!
با تنفر و اجبار دارید باهم زندگی میکنید...
الان میخوای منو بکشی؟ باشه بکش اهمیتی نداره ولی بدون خودت با دستای خودت رابطه ات رو داری نابود میکنی اونم سر شکاکی هات
تو اگه به ات اعتماد داشته اگه واقعا دوسش داشتی هیچ وقت اون موقع جلوی چشمش اینکارو با من نمیکردی! اینو بدون تنفر ات فقط ازت بیشتر میشه!
اون بدبخت هنوزم یه علاقه ای بهت داره امروز داشت با لبخند ازت تعریف میکرد میگفت عوض شدی... ولی نشدی! هنوزم همون جونگ کوک قبلی تو! با این کارات فقط خودتو بیشتر از چشمش میندازی بدبختتتتت "اینارو با جدیت و داد و اخم گفت"
"جونگ کوک لال شده بود نمیتونست چیزی بگه و به زمین خیره شده بود"
جیمین: یالا دیگه.... بزن.... بزن... گفتم بزنننن "داد"
ادامه اش تو کامنتا
(𝙿𝚊𝚛𝚝 51)
جیمین: جونگ کوک؟ این کارا چیه؟!
جونگ کوک: به به.... آقای پارک جیمین.... بعد از 13 سال ملاقات کردیم... عجب دافی شدی...مخ چند تا دختر زدی؟؟
"خنده ی تمسخر آمیزی کرد"
جیمین: کارای کثیف خودتو اسمشو رو من نزار جئون "جدی"
جونگ کوک: اووو ببین کی به کی داری این حرفو میگه.... مرتیکه بازم داری گند میزنی به رابطه ی من و ات با این کارات میفهمی؟! "دادی زد و یقه ی جیمین گرفت و چسبوند به دیوار"
جیمین: با کدوم کارا جونگ کوک؟؟
جونگ کوک: تو خجالت نمیکشی؟؟ با دختری که شوهر داره قرار میزاری آخه حرومزاده؟!
جیمین: چی داری میگی؟؟
جونگ کوک: خودتو نزن به اون راه آخه حرومزاده "با داد حرف میزد و یقه ی جیمین سفت تر میکرد"
جیمین: بسه دیگه چی داری.... منو و ات اگه منظورته فقط باهم مثل اون قدیما دوستیم "جدی، اخم"
جونگ کوک: توعه عوضی 13 سال پیش ریدی تو رابطه امون، الان که تازه درست شده بازم میخوای برینی توش؟! میکشمتتتت "اسلحه اش رو در اورد و گذاشت رو شقیقه ی جیمین"
جیمین: آخه بیچاره ... تو خودت از همون موقع همه چیو بد برداشت کردی که خودت باعث شدی ات دیدگاهش رو تو عوض بشه... من و ات فقط اون موقع دوست بودیم مثل الان.... تو بازم داری بد برداشت میکنی.... تو خودت کاری کردی ات ازت متنفر بشه بیچاره
الانم باز داری همون اشتباهات گذشته ات رو تکرار میکنی که تنفر ات ازت بیشتر بشه!
من نریدم تو رابطه اتون خودت این کارو کردی
میتونستید الان مثل یه زن و شوهر عاشق باهم زندگی کنید ولی الان ببین زندگیتونو!
با تنفر و اجبار دارید باهم زندگی میکنید...
الان میخوای منو بکشی؟ باشه بکش اهمیتی نداره ولی بدون خودت با دستای خودت رابطه ات رو داری نابود میکنی اونم سر شکاکی هات
تو اگه به ات اعتماد داشته اگه واقعا دوسش داشتی هیچ وقت اون موقع جلوی چشمش اینکارو با من نمیکردی! اینو بدون تنفر ات فقط ازت بیشتر میشه!
اون بدبخت هنوزم یه علاقه ای بهت داره امروز داشت با لبخند ازت تعریف میکرد میگفت عوض شدی... ولی نشدی! هنوزم همون جونگ کوک قبلی تو! با این کارات فقط خودتو بیشتر از چشمش میندازی بدبختتتتت "اینارو با جدیت و داد و اخم گفت"
"جونگ کوک لال شده بود نمیتونست چیزی بگه و به زمین خیره شده بود"
جیمین: یالا دیگه.... بزن.... بزن... گفتم بزنننن "داد"
ادامه اش تو کامنتا
۱۵.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.