رویای اشنا part 35
ویو جانگ وو
چند وقتی میشه که سوهی و چان از یتیم خونه به عمارت اوردم، بچه های با استعدادی هستن ولی اون روز که توی بار بودیم سند هایی که برای مکان پدر مادر های جونگ هوان و یونجی و کیونگ بود رو دزدیدن. و هوان و یونجی و کیونگ هم به فرزندی گرفته شدن، خیلی عصبانیم چون کل نقشم خراب شد.به خاطر همین به زیر دستام سپردم که مکان اونا رو پیدا کنه تا ببینم کی اونا رو به فرزندی گرفته.
ویو سوهی
چند روز بعد از اینکه جونگ هوان بیشعور با اون دوستای مزخرفش رفتن منو چان رو هم یه یارو به اسم جانگ وو که بهش میخورد سی و دو یا سی و سه سالش باشه به فرزندی گرفت و بهمون اتاق داده ولی یکم مشکوک میزنه اخه چرا همچین ادمی باید مارو به فرزندی بگیره. توی فکر بودم که در اتاق باز شد و یه خدمتکار اومد داخل.(علامت سوهی: علامت خدمتکار= علامت چان؟ علامت جانگ وو«)
:هی بهت یاد ندادن در بزنی
=امم ببخشید ارباب گفتن که برین به اتاقشون کارتون دارن.
: اوفف باشه
از اتاق رفتم بیرون و به سمت اتاق جانگ وو رفتم که یه دفعه چان رو هم دیدم
: سلام
؟ سلام عشقم
: جانگ وو باهامون کار داره بیا بریم ببینیم چی میگه
؟ اوک بیا بریم
: باش عشقم
به سمت اتاق جانگ رفتیم در اتاقش خاکستری بود در و باز کردم پشت یت میز نشسته بود و وقتی مارو دید با عصبانیت گفت
«شما دوتا در زدن بلد نیستین
؟ تو کی باشی که ما بخواییم برای رفتن تو اتاقش در بزنیم
«من کی هستم اره؟ هنوز نیومدین پرو شدین، باید یه درس حسابی بهتون بدم
: چه قلطی میخوای بکنی مثلا؟
«من بزرگ ترین مافیا هستم و شمارو گرفتم تا بتونم ازتون استفاده کنم ولی الان که میبینم پرو هستین اول ادبتون میکنم.
وقتی گفت مافیا هست من و چان خیلی ترسیدیم. یعنی الان یه مافیا مارو به فرزندی گرفته؟
؟ حالا میخوای هرکی باشی برای مهم نیست زود حرفتو بزن
«عجله نکن پسر کوچولو
؟ درست حرف بزن(عصبی)
یه دفعه جانگ بادیگارداشو صدا زد و اومدن و من و چان رو گرفتن، مارو بردن به یه زیر زمین که نور کمی داشت و من و چان رو پشت به هم روی صندلی بستن.
: هییی بازم کنین روانی ها(داد)
؟ دارین چه قلطی میکنین زود مارو باز کنین
یه دفعه اون بادیگاردا رفتن و جانگ اومد داخل.
«خب خب چون باید برای من کار کنین نمیخوام زیاد اذیت بشین پس هر دوتاتون ده ضربه شلا*ق میخورین و بعدشم تا دوروز حق غذا خوردن ندارین.
شلاق و برداشت و به سمتمون اومد...
ادامه پارت بعد ❤
چند وقتی میشه که سوهی و چان از یتیم خونه به عمارت اوردم، بچه های با استعدادی هستن ولی اون روز که توی بار بودیم سند هایی که برای مکان پدر مادر های جونگ هوان و یونجی و کیونگ بود رو دزدیدن. و هوان و یونجی و کیونگ هم به فرزندی گرفته شدن، خیلی عصبانیم چون کل نقشم خراب شد.به خاطر همین به زیر دستام سپردم که مکان اونا رو پیدا کنه تا ببینم کی اونا رو به فرزندی گرفته.
ویو سوهی
چند روز بعد از اینکه جونگ هوان بیشعور با اون دوستای مزخرفش رفتن منو چان رو هم یه یارو به اسم جانگ وو که بهش میخورد سی و دو یا سی و سه سالش باشه به فرزندی گرفت و بهمون اتاق داده ولی یکم مشکوک میزنه اخه چرا همچین ادمی باید مارو به فرزندی بگیره. توی فکر بودم که در اتاق باز شد و یه خدمتکار اومد داخل.(علامت سوهی: علامت خدمتکار= علامت چان؟ علامت جانگ وو«)
:هی بهت یاد ندادن در بزنی
=امم ببخشید ارباب گفتن که برین به اتاقشون کارتون دارن.
: اوفف باشه
از اتاق رفتم بیرون و به سمت اتاق جانگ وو رفتم که یه دفعه چان رو هم دیدم
: سلام
؟ سلام عشقم
: جانگ وو باهامون کار داره بیا بریم ببینیم چی میگه
؟ اوک بیا بریم
: باش عشقم
به سمت اتاق جانگ رفتیم در اتاقش خاکستری بود در و باز کردم پشت یت میز نشسته بود و وقتی مارو دید با عصبانیت گفت
«شما دوتا در زدن بلد نیستین
؟ تو کی باشی که ما بخواییم برای رفتن تو اتاقش در بزنیم
«من کی هستم اره؟ هنوز نیومدین پرو شدین، باید یه درس حسابی بهتون بدم
: چه قلطی میخوای بکنی مثلا؟
«من بزرگ ترین مافیا هستم و شمارو گرفتم تا بتونم ازتون استفاده کنم ولی الان که میبینم پرو هستین اول ادبتون میکنم.
وقتی گفت مافیا هست من و چان خیلی ترسیدیم. یعنی الان یه مافیا مارو به فرزندی گرفته؟
؟ حالا میخوای هرکی باشی برای مهم نیست زود حرفتو بزن
«عجله نکن پسر کوچولو
؟ درست حرف بزن(عصبی)
یه دفعه جانگ بادیگارداشو صدا زد و اومدن و من و چان رو گرفتن، مارو بردن به یه زیر زمین که نور کمی داشت و من و چان رو پشت به هم روی صندلی بستن.
: هییی بازم کنین روانی ها(داد)
؟ دارین چه قلطی میکنین زود مارو باز کنین
یه دفعه اون بادیگاردا رفتن و جانگ اومد داخل.
«خب خب چون باید برای من کار کنین نمیخوام زیاد اذیت بشین پس هر دوتاتون ده ضربه شلا*ق میخورین و بعدشم تا دوروز حق غذا خوردن ندارین.
شلاق و برداشت و به سمتمون اومد...
ادامه پارت بعد ❤
۳.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.