𝑀𝑂𝑂𝑁 𝐿𝐼𝐺𝐻𝑇シ︎♫︎ 𝙿𝙰𝚁𝚃②①
از هم جدا شدین
ته=ببخشید...
ا/ت=چیزی نیست😊
ته تلوزیونو روشن کرد و تو بغلش دراز کشیدی
هودی قرمزشم تنت بود
تو بغلش خوابت برد
#از_زبونه_تهیونگ
بالاخره میتونم پیشش بمونم
سرش و بوسیدم
بچه بودم چه فانتزیای مسخره ای داشتم😐
فلش بک
تهیونگه 9 ساله
تو ذهنش
ته=میشه یبار ببوسمش؟...بعد میبرمش آمریکا...ازدواج میکنیم...بچه دار میشیم...ولی چجوری بچه دار شیم؟...شوگا میگفت یه دختر با یه پسر بخوابه بچه درست میشه...
(شوگا کامینگ بد بودی😂🤝)
ته=ولی چجوری؟...منو ا/ت یه عالمه باهم خوابیدیم...ولی هیچیمون نشد
(منحرف نباشین بچه تو ماشین خوابشون برده بود😄😂)
ا/ت ده ساله که از دور میپره بغله ته
ته=چه خوب بالاخره از تختت دل کندی!
ا/ت=تو که درک نمیکنی!...
نایا=امروز مدرسه تعطیله یعنی فقط بخواب!
تهیونگ=نایا...تو کی اومدی؟😂
نایا هم تهیونگ و بغل میکنه
نایا=دوست دارم کیم تهیونگ!!!😍😁
ا/ت=ما دوتا باید ازدواج کنین!
ته=نخیر!😒
ا/ت=پس مخوای با کی ازدواج کنی؟
نایا=با من!
ته=نه خب...
الان
تهیونگ لبخند میزنه و سرش و میزاره رو سرت
تهیونگ=کاش یبار بچگیمو ببینم...بهش بگم هی بوی!...تو بهش میرسی انقد واسه پسرای دیگه حرص نخور که باهاش بازی میکنن...
ته چشماش و بست
وقتی باز کرد یه جایی بود که همه جاش سفید بود یه توپ افتاد جلوی پاش
توپ و برداشت
8 سالگیه خودش اومد و توپ و ازش گرفت
ته کوچولو=مرسی اقا!
ته=و.واستا!...
ته کوچولو=بله؟
ته=تو...ا/ت رو دوست داری؟
ته کوچولو سرخ شد...
ته کوچولو=ا.اره
ته لبخند زد
ته=بهش میرسی...نگران نباش...
ته کوچولو یه لبخنده مستطیلی زد
ته کوچولو=جدییی!؟
ته=اره😁
ته کوچولو با ذوق دویید و اروم محو شد
ته بلند شد و لبخند زد
یهو احساس کرد یکی دستش و گذاشته رو شونه ته
روشو اونور کرد و پشتش یه اقای تقریبا مسنی و دید
وقتی دقت کرد دید که اون بزرگیشه
ته بزرگه=اتفاقای خوبی برات قرار نیست بیوفته...
ته ترسید
ته بزرگه=ولی نگران نباش...چون الان منتظره نوه سومم
ته=ن.نوه!؟
یه خانومه تقریبا پیری هم پشته اقاعه ایستاده بود
ته نگاش رو خانومه قفل بود
اروم خانومه جوون شد و بیتشر شبیه ا/ت میشد
اوت ا/ت بود
تبدیل به ا/ت 8 ساله شد
ا/ت کوچولو نگاهه ته کرد و یه چشمک زد و بعد یه تیر از دور خورد به قلبش
ته بغض کرد
خواست بدوعه نجاتش بده
گرفتش اما تو دستاش محو شد و تهیونگ با ترس از خواب پرید
وقتی تو بغلش تورو دید نفسه عیقی کشید
پیشونیت و خیلی اروم طوری ک نفهمی بوس کرد
یهو صدا تو مغزش اکو میشد
صدای تیر و بعد جیغه ا/ت
فریادای وحشتناکه تهیونگ که گریه میکرد و بلند داد میزد ا/ت
صدای نایا
نایا=اگه اینکارایی که بهت نگم و نکنی بلایی به سر خودت و دختره میارم که روزی صد بار ارزو میکردی که کاش هیچوقت این حرفا رو بهم نمیزدی
ته=بچت از کیه؟
نایا=بابام...با بابا سکس کردیم..ولی باید به همه بگیم از توعه
ته=چ.چراااا؟
نایا=میدونی اگه گوش نکنی چه بلایی سرت میارم
الان
ته ترسیده بود
ته=ا/ت
بیدار میشی
ا/ت=جانم؟
ته بغض میکنه
ته=میشه بغلم کنی؟
تو ته رو بغلش میکنی
ا/ت=چیشده؟
دوباره تو مغزه ته صدای شلیک و جیغای ا/ت میاد
ته=هیچوقت ترکم نکن...لطفا
محکم بغلش میکنی و میبوسیش
منظورشو نمفهمیدی اما سعی میکردی آروم نگهش داری
ته=ببخشید...
ا/ت=چیزی نیست😊
ته تلوزیونو روشن کرد و تو بغلش دراز کشیدی
هودی قرمزشم تنت بود
تو بغلش خوابت برد
#از_زبونه_تهیونگ
بالاخره میتونم پیشش بمونم
سرش و بوسیدم
بچه بودم چه فانتزیای مسخره ای داشتم😐
فلش بک
تهیونگه 9 ساله
تو ذهنش
ته=میشه یبار ببوسمش؟...بعد میبرمش آمریکا...ازدواج میکنیم...بچه دار میشیم...ولی چجوری بچه دار شیم؟...شوگا میگفت یه دختر با یه پسر بخوابه بچه درست میشه...
(شوگا کامینگ بد بودی😂🤝)
ته=ولی چجوری؟...منو ا/ت یه عالمه باهم خوابیدیم...ولی هیچیمون نشد
(منحرف نباشین بچه تو ماشین خوابشون برده بود😄😂)
ا/ت ده ساله که از دور میپره بغله ته
ته=چه خوب بالاخره از تختت دل کندی!
ا/ت=تو که درک نمیکنی!...
نایا=امروز مدرسه تعطیله یعنی فقط بخواب!
تهیونگ=نایا...تو کی اومدی؟😂
نایا هم تهیونگ و بغل میکنه
نایا=دوست دارم کیم تهیونگ!!!😍😁
ا/ت=ما دوتا باید ازدواج کنین!
ته=نخیر!😒
ا/ت=پس مخوای با کی ازدواج کنی؟
نایا=با من!
ته=نه خب...
الان
تهیونگ لبخند میزنه و سرش و میزاره رو سرت
تهیونگ=کاش یبار بچگیمو ببینم...بهش بگم هی بوی!...تو بهش میرسی انقد واسه پسرای دیگه حرص نخور که باهاش بازی میکنن...
ته چشماش و بست
وقتی باز کرد یه جایی بود که همه جاش سفید بود یه توپ افتاد جلوی پاش
توپ و برداشت
8 سالگیه خودش اومد و توپ و ازش گرفت
ته کوچولو=مرسی اقا!
ته=و.واستا!...
ته کوچولو=بله؟
ته=تو...ا/ت رو دوست داری؟
ته کوچولو سرخ شد...
ته کوچولو=ا.اره
ته لبخند زد
ته=بهش میرسی...نگران نباش...
ته کوچولو یه لبخنده مستطیلی زد
ته کوچولو=جدییی!؟
ته=اره😁
ته کوچولو با ذوق دویید و اروم محو شد
ته بلند شد و لبخند زد
یهو احساس کرد یکی دستش و گذاشته رو شونه ته
روشو اونور کرد و پشتش یه اقای تقریبا مسنی و دید
وقتی دقت کرد دید که اون بزرگیشه
ته بزرگه=اتفاقای خوبی برات قرار نیست بیوفته...
ته ترسید
ته بزرگه=ولی نگران نباش...چون الان منتظره نوه سومم
ته=ن.نوه!؟
یه خانومه تقریبا پیری هم پشته اقاعه ایستاده بود
ته نگاش رو خانومه قفل بود
اروم خانومه جوون شد و بیتشر شبیه ا/ت میشد
اوت ا/ت بود
تبدیل به ا/ت 8 ساله شد
ا/ت کوچولو نگاهه ته کرد و یه چشمک زد و بعد یه تیر از دور خورد به قلبش
ته بغض کرد
خواست بدوعه نجاتش بده
گرفتش اما تو دستاش محو شد و تهیونگ با ترس از خواب پرید
وقتی تو بغلش تورو دید نفسه عیقی کشید
پیشونیت و خیلی اروم طوری ک نفهمی بوس کرد
یهو صدا تو مغزش اکو میشد
صدای تیر و بعد جیغه ا/ت
فریادای وحشتناکه تهیونگ که گریه میکرد و بلند داد میزد ا/ت
صدای نایا
نایا=اگه اینکارایی که بهت نگم و نکنی بلایی به سر خودت و دختره میارم که روزی صد بار ارزو میکردی که کاش هیچوقت این حرفا رو بهم نمیزدی
ته=بچت از کیه؟
نایا=بابام...با بابا سکس کردیم..ولی باید به همه بگیم از توعه
ته=چ.چراااا؟
نایا=میدونی اگه گوش نکنی چه بلایی سرت میارم
الان
ته ترسیده بود
ته=ا/ت
بیدار میشی
ا/ت=جانم؟
ته بغض میکنه
ته=میشه بغلم کنی؟
تو ته رو بغلش میکنی
ا/ت=چیشده؟
دوباره تو مغزه ته صدای شلیک و جیغای ا/ت میاد
ته=هیچوقت ترکم نکن...لطفا
محکم بغلش میکنی و میبوسیش
منظورشو نمفهمیدی اما سعی میکردی آروم نگهش داری
۷۴.۲k
۲۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.