پارت ۵
/ ات منو پدرت میخوایم یه چیزی بهت بگیم
+باشه
=نشونه پدر ات
=خودت میدونی وضعیت مالیمون زیاد خوب نیس
+آره میدونم برای همین خودمم دارم کار میکنم و ازتون جدام
داشتیم حرف میزدیم که زنگ در خونه خورد رفتم درو باز کردم خواهرام بودن ولی از بزرگترن
■ات تو اینجا چکار میکنی
+مامان گفت بیام
□ اجی خوبی
+اوهم
مامان غذا رو گذاشته رو میز برین لباساتونو عوض کنین بیاین بخورین
□باشه
■اوکی
+رفتم سرمیز نشستم دوباره گفتم خوب بابا داشتین میگفتین
=ما با یکی امروز صحبت کردیم گفت میتونه بهمون کمک کنه
+او چه خوب
=میگم تو تو دانشگاه تون کسیو به اسم تهیونگ میشناسی
+نه ولی یک نفرو میشناسم فامیلش چیه
=کیم تهیونگ
+آهان اون میگی آره
+حالا چرا
/تو دوستش داری
+با این حرف مامانم یک دفعه غذا پرید تو گلوم اهم اهم (سرفه)
+اهم منظورتون اهم چیه
/خوب دوستش داری
+نه
+چرا همه اینو ازم میپرسن
=ما با کسی که قرار داد بستیم آز ما عوضش یه چیزی خواسته
+چیو ( با تعجب)
/تورو
+جان
=میخواد تو پسرش ازدواج کنی
+من نمیخوام
=ولی نگاه ات این خیلی فرست خوبیه که میتونی با آدم پولدار ازدواج کنی همچیز دارن تو دیگه چیو میخوای
+یعنی دارین منو میفرشین
+همچیز که فقط پول نیس (با داد)
= میخوام بگم نه ولی آره
+چرا من مگه دوتا دختر دیگه ندار اونا ازم بزرگترن
/ولی اون تورو خواسته
+به درک ( مکم به میز زدم پاشدم وسایلمو برداشمو سگمو بغل کردم از خونه زدم بیرون یه تاکسی گرفتم تو را داشتم همش گریه میکردم میگفتم چرا من چرا باید این بلا سر من بیاد
ویو تهیونگ
_مامان چرا من
&اون دختر به این خوبی تازه من با خانوادش معامله کردم
_ اگه خودت دوستش داری خودت برو باهاش ازدواج کن
_ واستا ببینم یعنی اتو فروختن
& یه همچین چیزی
_مامان من اتو دوست ندارم حالی شو من مینا رو دوست دارم
....&
خوب خوب میدونم شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم حمایت یادتون نره
+باشه
=نشونه پدر ات
=خودت میدونی وضعیت مالیمون زیاد خوب نیس
+آره میدونم برای همین خودمم دارم کار میکنم و ازتون جدام
داشتیم حرف میزدیم که زنگ در خونه خورد رفتم درو باز کردم خواهرام بودن ولی از بزرگترن
■ات تو اینجا چکار میکنی
+مامان گفت بیام
□ اجی خوبی
+اوهم
مامان غذا رو گذاشته رو میز برین لباساتونو عوض کنین بیاین بخورین
□باشه
■اوکی
+رفتم سرمیز نشستم دوباره گفتم خوب بابا داشتین میگفتین
=ما با یکی امروز صحبت کردیم گفت میتونه بهمون کمک کنه
+او چه خوب
=میگم تو تو دانشگاه تون کسیو به اسم تهیونگ میشناسی
+نه ولی یک نفرو میشناسم فامیلش چیه
=کیم تهیونگ
+آهان اون میگی آره
+حالا چرا
/تو دوستش داری
+با این حرف مامانم یک دفعه غذا پرید تو گلوم اهم اهم (سرفه)
+اهم منظورتون اهم چیه
/خوب دوستش داری
+نه
+چرا همه اینو ازم میپرسن
=ما با کسی که قرار داد بستیم آز ما عوضش یه چیزی خواسته
+چیو ( با تعجب)
/تورو
+جان
=میخواد تو پسرش ازدواج کنی
+من نمیخوام
=ولی نگاه ات این خیلی فرست خوبیه که میتونی با آدم پولدار ازدواج کنی همچیز دارن تو دیگه چیو میخوای
+یعنی دارین منو میفرشین
+همچیز که فقط پول نیس (با داد)
= میخوام بگم نه ولی آره
+چرا من مگه دوتا دختر دیگه ندار اونا ازم بزرگترن
/ولی اون تورو خواسته
+به درک ( مکم به میز زدم پاشدم وسایلمو برداشمو سگمو بغل کردم از خونه زدم بیرون یه تاکسی گرفتم تو را داشتم همش گریه میکردم میگفتم چرا من چرا باید این بلا سر من بیاد
ویو تهیونگ
_مامان چرا من
&اون دختر به این خوبی تازه من با خانوادش معامله کردم
_ اگه خودت دوستش داری خودت برو باهاش ازدواج کن
_ واستا ببینم یعنی اتو فروختن
& یه همچین چیزی
_مامان من اتو دوست ندارم حالی شو من مینا رو دوست دارم
....&
خوب خوب میدونم شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم حمایت یادتون نره
۱۱.۶k
۱۷ آذر ۱۴۰۲