رمان Black & White پارت 51
از زبان شوگا تهیونگ یهویی از جاش بلند شد و رف و وقتی اومد داشت با خودش میخندید که گفتم چیشده؟ گف اونجارو نگاه کن سانا و یوتا هم اینجان. تعجب کردم و گفتم اینجا چیکار میکنن و ته گف جنی همکلاسیشون هس ولی نمیدونم اون پسرا کیا هستن.گفتم به نظرم اونا هم کوک و جیمین باشن. تهیونگ گف بیا بریم پیششون قبول کردم و رفتیم سلام دادیم و با جیمین و کوک دست دادیم که جیمین گف شما کی هستین؟ من خواستم جواب بدم که تهیونگ گف ما همکلاسی یونا و سانا هستیم.
یکم که گذشت 2تا دختر اومدن و کوک و جیمین رفتن بهشون درخواست رقص دادن و رفتن رقصدن که یونا گف معلوم هس شما دوتا چیکار میکنین؟ اصلا چرا اومدین اینجا گفتم مارو داداش جنی دعوت کرده و الانم نگران نباش الکی گفتیم همکلاسیتون هستیم و واقعیت رو نگفتیم. از زبان تهیونگ سانا بیا ماهم بریم برقصیم سانا قبول کرد و رفتیم شروع کردیم به رقصیدن از زبان شوگا یونا بیا ماهم برقصیم که یونا گف امر دیگه ای دارین؟ گفتم نه بیا برقصیم یونا گف تو خوابت میبینی که دستش رو کشیدم و بلندش کردم که دستش رو کشید عقب و گف نه ولی من دوباره دستش رو کشیدم و بردم وسط حیاط و دستش رو روی شونم گذاشتم و اونیکی دستش رو گرفتم و با یه دست خودم کمرش رو گرفتم و آروم شروع به رقصیدن کردیم...
یکم که گذشت 2تا دختر اومدن و کوک و جیمین رفتن بهشون درخواست رقص دادن و رفتن رقصدن که یونا گف معلوم هس شما دوتا چیکار میکنین؟ اصلا چرا اومدین اینجا گفتم مارو داداش جنی دعوت کرده و الانم نگران نباش الکی گفتیم همکلاسیتون هستیم و واقعیت رو نگفتیم. از زبان تهیونگ سانا بیا ماهم بریم برقصیم سانا قبول کرد و رفتیم شروع کردیم به رقصیدن از زبان شوگا یونا بیا ماهم برقصیم که یونا گف امر دیگه ای دارین؟ گفتم نه بیا برقصیم یونا گف تو خوابت میبینی که دستش رو کشیدم و بلندش کردم که دستش رو کشید عقب و گف نه ولی من دوباره دستش رو کشیدم و بردم وسط حیاط و دستش رو روی شونم گذاشتم و اونیکی دستش رو گرفتم و با یه دست خودم کمرش رو گرفتم و آروم شروع به رقصیدن کردیم...
۲۱.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.