The greatest loves start with hate?
The greatest loves start with hate?
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:9
• فصل ۱
ماشین شوگا رفت داخل حیاط عمارت و شوگا ازش پیاده شد و رفت داخل عمارت
ا/ت: اینجا دید خوبی نسبت به داخل عمارت ندارم، اونجارو ببین(اشاره کرد به درخت بلند کنار عمارت)
جین یه نگاه به درخت کرد بعد دوباره به ا/ت نگاه کرد و گفت: نه! ا/ت نه!
ا/ت با یه لبخند به جین نگاه میکرد
جین: بیخیاللل چطوری میخای بری بالااا:/
ا/ت: داری با من حرف میزنیا🗿💅
جین: یاا، یاا اونطوری نگا نکن من نمیام بالا...
جین: آیی، دستم زخم شد
ا/ت: اشکال نداره اخرشه داری میرسی
جین: خدا لعنتت کنه
ا/ت: حرف نزن و انرژیتو هدر نده بجاش بیا بالا:/
جین: ایش
ا/ت: کجان؟چرا نمیبینمشون....عاااا اون ته..چیچی بود اسمش؟ تهیانگ؟تهینگ؟
جین: تهیونگ منظورته؟
ا/ت: اره همون یارو، اوناهاشش
جین: شوگا اومد، انگار دارن دعوا میکنن
ا/ت: اره..وای..وایییی
جین: چی....
ا/ت:(جیغ زدن*)
جین: ا/ت!
جین: بهت نگفتم ایده بدیه؟
ا/ت: ایی تروخدا خفه شو از درخت افتادم پایین داری نصیحت میکنی؟
جین: بزار امبولانس خبر کنم
ا/ت: جین!
جین:ها؟نکنه نمیخای؟
ا/ت: صدای شوگا و چند نفر دیگه نمیاد؟..عا نگا اومدن بیرون
جین: اره...اون دختره کیه؟
ا/ت: ممکنه جیسو باشه؟
جین: فکر کن...
شوگا: جیسوووووووو!!
...: چیه؟
شوگا: بهت گفتم باید راجبش توضیح بدی!
جیسو: راجب چی؟اره!من بهت خیانت کردم!که چی؟ میخواستم بکشمت تا خودم بشم رئیس!تا کی باید گوش به فرمان تو بشم؟همش بهم دستور میدی
شوگا: نمیتونستی مثل ادم بگی؟باید میریدی به همچی؟
جیسو یه نگاه به شوگا و بقیه کرد و بدو بدو فرار کرد داخل جنگل کنار عمارت
شوگا: جکسون
جکسون: بله قربان
شوگا: دیگه بهش نیاز نداریم
جکسون: بله قربان، بیاین دنبالم
بادیگاردا: چشم
همه افراد شوگا و جکسون رفتم دنبال جیسو
جین: اینجا چخبره
ا/ت: پرام
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:9
• فصل ۱
ماشین شوگا رفت داخل حیاط عمارت و شوگا ازش پیاده شد و رفت داخل عمارت
ا/ت: اینجا دید خوبی نسبت به داخل عمارت ندارم، اونجارو ببین(اشاره کرد به درخت بلند کنار عمارت)
جین یه نگاه به درخت کرد بعد دوباره به ا/ت نگاه کرد و گفت: نه! ا/ت نه!
ا/ت با یه لبخند به جین نگاه میکرد
جین: بیخیاللل چطوری میخای بری بالااا:/
ا/ت: داری با من حرف میزنیا🗿💅
جین: یاا، یاا اونطوری نگا نکن من نمیام بالا...
جین: آیی، دستم زخم شد
ا/ت: اشکال نداره اخرشه داری میرسی
جین: خدا لعنتت کنه
ا/ت: حرف نزن و انرژیتو هدر نده بجاش بیا بالا:/
جین: ایش
ا/ت: کجان؟چرا نمیبینمشون....عاااا اون ته..چیچی بود اسمش؟ تهیانگ؟تهینگ؟
جین: تهیونگ منظورته؟
ا/ت: اره همون یارو، اوناهاشش
جین: شوگا اومد، انگار دارن دعوا میکنن
ا/ت: اره..وای..وایییی
جین: چی....
ا/ت:(جیغ زدن*)
جین: ا/ت!
جین: بهت نگفتم ایده بدیه؟
ا/ت: ایی تروخدا خفه شو از درخت افتادم پایین داری نصیحت میکنی؟
جین: بزار امبولانس خبر کنم
ا/ت: جین!
جین:ها؟نکنه نمیخای؟
ا/ت: صدای شوگا و چند نفر دیگه نمیاد؟..عا نگا اومدن بیرون
جین: اره...اون دختره کیه؟
ا/ت: ممکنه جیسو باشه؟
جین: فکر کن...
شوگا: جیسوووووووو!!
...: چیه؟
شوگا: بهت گفتم باید راجبش توضیح بدی!
جیسو: راجب چی؟اره!من بهت خیانت کردم!که چی؟ میخواستم بکشمت تا خودم بشم رئیس!تا کی باید گوش به فرمان تو بشم؟همش بهم دستور میدی
شوگا: نمیتونستی مثل ادم بگی؟باید میریدی به همچی؟
جیسو یه نگاه به شوگا و بقیه کرد و بدو بدو فرار کرد داخل جنگل کنار عمارت
شوگا: جکسون
جکسون: بله قربان
شوگا: دیگه بهش نیاز نداریم
جکسون: بله قربان، بیاین دنبالم
بادیگاردا: چشم
همه افراد شوگا و جکسون رفتم دنبال جیسو
جین: اینجا چخبره
ا/ت: پرام
۷.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.