𝕻𝖆𝖗𝖙 ⁹
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙) 𝕻𝖆𝖗𝖙⁹
÷ هی شما سه تا بیاید پایین £ نمیایم × نه کارم نمیشه تیر میزنم _ هیونگ صبر کن بیاید پایین راه فراری ندارید . + دخترا یک فکری زد به این سنگ ها رو همیشه من جمع میکردم بزنین تو سرشون بیهوش شدن فراز کنیم ¥£ باشه. سگ ها رو به بادیگارد ها زدیم اون سه تا موندن من زدم با سر تهیونگ شی آه به یونگی لیتا به کوک + چرا اینا هیچیشون نمیشه _ چون خون آشامیم + هیق نکنه شما دو تا هم بین انسان و خون آشامید ÷ هوم ¥ ا/ت رو شونه ات + ها . رو شونه ام رو نگاه کردم + نهههههه مارمولک از ترس افتادم پایین کمرم به چخ رفت خودمو زدم به مردن _ هی پاشو ÷ تهیونگ این مرده نفس نمیکشه × به سلامتی برو اون دو تا رو بیار _ مطمئنم نمرده.
از زبان تهیونگ :
هنوز رو زمین بود بلندش کردم و رفتن سمت عمارت گذاشتمش رو تخت _ اگر مرده باشی پس مشکلی نیس خون یه آدم مرده رو بخورم
از زبان ا/ت:
نفس عمیق کشیدم و دوباره حبسش کردم گفت _ اگر مرده باشی پس مشکلی نیس خون یه آدم مرده رو بخورم......ها نه کار دست خودم دادم + نهههههههه من زندم . نگاهی کرد بهم. _ هی اون وو ٪ بله رئیس میدونی که بسپریش به دست کی ٪ جاسوگ ( همون زنه که ا/ت میگه ). تو شک بودم اون پسر اومد من و برد ٪ جاسوگ ارباب گفت که دست خودت باشه این دختره . زنه: باشه. دستم رو گرفت و بزور کشیدم + اخخخ کمرم درد میکنه یواش افتادم رو زمین موهامو گرفت مجبور بودم باهاش همراه باشم تا موهام کشیده نشن. بردم به یه جایی شبیه سیاه چال ٪ خب بزار اونم بیارم انداختم تو یکی از حبس ها ( چی میگن بهش یادم نمیاد اتاق هم نمیشه گفت حالا وللش ) + ولم کن چیکار میخای بکنی ٪ با این میخام تنبیه ات کنم + نه دوباره. دستش محکم بود باید پنجاه تا ضربه رو تحمل میکردم و با اون کمر دردم اولش تحمل کردم اما بعدی هاش با جیغ و گریه بود + تهیونگ اینطوری کع آزارم میدی سر خودت بیاد ...........
پرش زمانی:
دستام آویزون بودن خوشحال بودم که شی آه و لیتا سالمن و ضربه شلاق نمیخواستن و من به جاشون خوردم
فلش بک:
_ ها راستی اون وو اون دو تا دختر هم هستن + نهههه به اونا کاری نداشته باش خودم به جاشون میرم _ چه وفادار اوکی همینی که این گفت ولی تنبیه ات سنگین تره + باشه.
پایان فلش بک.
از زبان ا/ت:
یه پوزخندی به بدبختی هام زدم خون ازم میچکید و زخم هام هنوز باز بود......
𝙇𝙞𝙠𝙚 ┈⫸ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩 ┈⫸ ²⁰⁰
÷ هی شما سه تا بیاید پایین £ نمیایم × نه کارم نمیشه تیر میزنم _ هیونگ صبر کن بیاید پایین راه فراری ندارید . + دخترا یک فکری زد به این سنگ ها رو همیشه من جمع میکردم بزنین تو سرشون بیهوش شدن فراز کنیم ¥£ باشه. سگ ها رو به بادیگارد ها زدیم اون سه تا موندن من زدم با سر تهیونگ شی آه به یونگی لیتا به کوک + چرا اینا هیچیشون نمیشه _ چون خون آشامیم + هیق نکنه شما دو تا هم بین انسان و خون آشامید ÷ هوم ¥ ا/ت رو شونه ات + ها . رو شونه ام رو نگاه کردم + نهههههه مارمولک از ترس افتادم پایین کمرم به چخ رفت خودمو زدم به مردن _ هی پاشو ÷ تهیونگ این مرده نفس نمیکشه × به سلامتی برو اون دو تا رو بیار _ مطمئنم نمرده.
از زبان تهیونگ :
هنوز رو زمین بود بلندش کردم و رفتن سمت عمارت گذاشتمش رو تخت _ اگر مرده باشی پس مشکلی نیس خون یه آدم مرده رو بخورم
از زبان ا/ت:
نفس عمیق کشیدم و دوباره حبسش کردم گفت _ اگر مرده باشی پس مشکلی نیس خون یه آدم مرده رو بخورم......ها نه کار دست خودم دادم + نهههههههه من زندم . نگاهی کرد بهم. _ هی اون وو ٪ بله رئیس میدونی که بسپریش به دست کی ٪ جاسوگ ( همون زنه که ا/ت میگه ). تو شک بودم اون پسر اومد من و برد ٪ جاسوگ ارباب گفت که دست خودت باشه این دختره . زنه: باشه. دستم رو گرفت و بزور کشیدم + اخخخ کمرم درد میکنه یواش افتادم رو زمین موهامو گرفت مجبور بودم باهاش همراه باشم تا موهام کشیده نشن. بردم به یه جایی شبیه سیاه چال ٪ خب بزار اونم بیارم انداختم تو یکی از حبس ها ( چی میگن بهش یادم نمیاد اتاق هم نمیشه گفت حالا وللش ) + ولم کن چیکار میخای بکنی ٪ با این میخام تنبیه ات کنم + نه دوباره. دستش محکم بود باید پنجاه تا ضربه رو تحمل میکردم و با اون کمر دردم اولش تحمل کردم اما بعدی هاش با جیغ و گریه بود + تهیونگ اینطوری کع آزارم میدی سر خودت بیاد ...........
پرش زمانی:
دستام آویزون بودن خوشحال بودم که شی آه و لیتا سالمن و ضربه شلاق نمیخواستن و من به جاشون خوردم
فلش بک:
_ ها راستی اون وو اون دو تا دختر هم هستن + نهههه به اونا کاری نداشته باش خودم به جاشون میرم _ چه وفادار اوکی همینی که این گفت ولی تنبیه ات سنگین تره + باشه.
پایان فلش بک.
از زبان ا/ت:
یه پوزخندی به بدبختی هام زدم خون ازم میچکید و زخم هام هنوز باز بود......
𝙇𝙞𝙠𝙚 ┈⫸ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩 ┈⫸ ²⁰⁰
۴۹.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.