"I had to"

"I had to"

Part_1

ويو جونگ کوک همه جا پر از سکوت شد ! فقط صدای گریه ات میومد. تنها کاری که از دستم بر میومد ترک کردن اونجا بود.

←فلش بک به یه ماه قبل

ويو ا ت : یک هفته ای میشه که رفتار کوک با هم فرق کرده باهام سرد شده کمتر بهم زنگ میزنه و مهتر از همه دیگه منو بیب صدا نمیکنه !!!!

ویو جونگ کوک یه هفته پیش یه خبری شنیدم که قلبم داشت از جاش در می اومد !!!!

یه هفته قبل !!!!

علامت کوک + علامت ته - (ته دوست خیلی صمیمی کوکه)

+الو؟؟؟ته؟؟؟

- بله

+ته ساعت 3 آماده باش میام دنبالت باید در مورد یه موضوع خیلی مهم باهات حرف بزنم!!!!

-باش ولی میتونی موضوع خیلی ت رو پشت گوشی هم بگی!!!

+نه نمیشه باید ببینمت

-اوکی یعنی تا این حد مهمه؟

+آره خیلی خدا حافظ.....

ويو ته: معلوم نیس این پسر دوباره چه گندی بالا آورده!!!

ساعت 3 ظهر / به وقت سئول

-خب موضوع خیلی مهمت رو بگو. (تعجب)

+ه ببین م.... ن .................. و... ن...م

-مگه لکنت داری؟ عین آدم حرف بزن ببینم چی میگی ؟

+ته بابام به عنوان رئیس شرکت آقای سو ارتقا شغلی شد!!! (بغض)

-وا خب برای چی بغض کردی ؟؟ این خیلی خبر خوبیه که !!! (خوشحال )

+نه اصلا خبر خوبی نیس !!!

-چرا ؟؟؟

+ چون.....

ادامه دارد.........