مافیا خشن پارت ۳
ویو ات
لیا رفت و غذا رو جلوی ارباب گذاشت ، اجوما گفت توی آشپز خونه بمونیم و تمیزش کنیم ، من هیچ وقت ارباب رو ندیدم واسه همین زود آشپز خونه رو با یونا جمع کردیم و رفتیم پیش بقیه وایسادیم ، اون خیلی خوش تیپ و جذاب بود ولی از بقیه خدمت کار ها شنیده بودم خیلی خشن عه ، ولی بهش نمی خوره خشن باشه ، داشتم نگاش میکردم که چشم تو چشم شدیم و بهم یه لبخند زد ، سریع نگاهم رو بردم یه جای دیگه و لبخند اون هم محو شد ، ارباب اومد جلو و یه قاشق از غذا ی لیا رو گذاشت توی دهنش بعدش که یکم جوید غذا رو توف کرد بیرون و بشقاب هم انداخت زمین و شکست
( علامت تهیونگ +)
+لیا ، این دیگه چه کوفتیه درست کردی ، خیلی آشغاله، من بزرگترین مافیا ی کره ام ، اون وقت این غذا ی کوفتی رو میزاری جلوم ؟ ، از تو انتظار نداشتم ، آشپزیت افتضاحه ( داد و فریاد )
لیا : ارباب من عذر میخوام دیگه تکرار نمیشه ( گریه )
ذهن آیلین: آره جون عمت ماشالاه خیلی دوست داره
+ تو خجالت نمی کشی ؟ نگهبانا ببریدش سیاه چال
جولیا و ته سو و لیا نشستن زمین ( منظورم اینه که سجده رفتن 😂) و ارباب رو التماس کردن لیا رو سیاه چاله نندازه
لیا : سرورم خواهش میکنم به من رحم کنین ، ( داد و گریه )
+ باشه ، ولی دفعه ی دیگه این رو جلوی من بزاری ، میدم اعدامت کنن ، فهمیدی ؟( داد )
لیا و جولیا و ته سو : بله ارباب
و گریه کنان لیا رو بردن و نشوندن روی مبل و دلداریش دادن
لیا : چرا ارباب منو دوست نداره ؟( گریه )
جولیا : مطمئن باشین عاشقتون میشه
لیا : معلومه ( اشکشو پاک کرد )
+ اجوما من گشنمه ، یه چیزی بده بخورم مزه ی اون آشغال از دهنم بره بیرون
اجوما : چشم
اجوما اومد سمتم و گفت : دیدم یه سوشی درست کردی ولی نخوردی ، اونو بیار بده به ارباب
_ چشم
آخه چرا من ، دست پخت من از لیا بهتره ؟
دستم شکست 😂
۶ لایک ۱۰ کامنت
( من ۷۰ تا فالوور دارم اونوقت فقط ۱۰ نفر لایک میکنن ؟ من الان باید شرط هام ۶۰ لایک باشه ، ۶ لایک خیلی کمه )
لیا رفت و غذا رو جلوی ارباب گذاشت ، اجوما گفت توی آشپز خونه بمونیم و تمیزش کنیم ، من هیچ وقت ارباب رو ندیدم واسه همین زود آشپز خونه رو با یونا جمع کردیم و رفتیم پیش بقیه وایسادیم ، اون خیلی خوش تیپ و جذاب بود ولی از بقیه خدمت کار ها شنیده بودم خیلی خشن عه ، ولی بهش نمی خوره خشن باشه ، داشتم نگاش میکردم که چشم تو چشم شدیم و بهم یه لبخند زد ، سریع نگاهم رو بردم یه جای دیگه و لبخند اون هم محو شد ، ارباب اومد جلو و یه قاشق از غذا ی لیا رو گذاشت توی دهنش بعدش که یکم جوید غذا رو توف کرد بیرون و بشقاب هم انداخت زمین و شکست
( علامت تهیونگ +)
+لیا ، این دیگه چه کوفتیه درست کردی ، خیلی آشغاله، من بزرگترین مافیا ی کره ام ، اون وقت این غذا ی کوفتی رو میزاری جلوم ؟ ، از تو انتظار نداشتم ، آشپزیت افتضاحه ( داد و فریاد )
لیا : ارباب من عذر میخوام دیگه تکرار نمیشه ( گریه )
ذهن آیلین: آره جون عمت ماشالاه خیلی دوست داره
+ تو خجالت نمی کشی ؟ نگهبانا ببریدش سیاه چال
جولیا و ته سو و لیا نشستن زمین ( منظورم اینه که سجده رفتن 😂) و ارباب رو التماس کردن لیا رو سیاه چاله نندازه
لیا : سرورم خواهش میکنم به من رحم کنین ، ( داد و گریه )
+ باشه ، ولی دفعه ی دیگه این رو جلوی من بزاری ، میدم اعدامت کنن ، فهمیدی ؟( داد )
لیا و جولیا و ته سو : بله ارباب
و گریه کنان لیا رو بردن و نشوندن روی مبل و دلداریش دادن
لیا : چرا ارباب منو دوست نداره ؟( گریه )
جولیا : مطمئن باشین عاشقتون میشه
لیا : معلومه ( اشکشو پاک کرد )
+ اجوما من گشنمه ، یه چیزی بده بخورم مزه ی اون آشغال از دهنم بره بیرون
اجوما : چشم
اجوما اومد سمتم و گفت : دیدم یه سوشی درست کردی ولی نخوردی ، اونو بیار بده به ارباب
_ چشم
آخه چرا من ، دست پخت من از لیا بهتره ؟
دستم شکست 😂
۶ لایک ۱۰ کامنت
( من ۷۰ تا فالوور دارم اونوقت فقط ۱۰ نفر لایک میکنن ؟ من الان باید شرط هام ۶۰ لایک باشه ، ۶ لایک خیلی کمه )
۱۵.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.