پارت داریییین و یه مطلب
😁😁
خب بعضی از شبا یه معما میدم بهتون و اگه جواب بدین و درست باشه پارت بهتون جاییزه میدم و اینکه هر دونفر که بهمون اضافه بشه هم پارت میدم بهتون
بریم سراغ پارت۱۸
- يعني مال کيه؟ مال هر کي باشه مي خوام تورش کنم.
- حتي اگه مال يه پيرمرد نود ساله باشه؟
- کاش مال يه پيرمرد باشه که زودتر بکشمش اين بشه مال من.
- ولي خره تصور کن مال يه توتو باشه! از اون توتو خوردنيا!
- عمرا يه توتو بتونه همچين ماشيني بخره.
- بيخيال بابا ولمون کنين. بياين بريم تو تا روده کوچيکه بزرگه رو ميل ننموده.
دست هر دو رو کشيدم و وارد شديم. هميشه همين طور بودم. هر چيزي تو همون لحظه اول برام جذابيت داشت ولي بعد خيلي زود خودم و جمع و جور مي کردم. دوست نداشتم کسي من و نديد بديد بدونه. براي همين هم هميشه همه من و مغرور مي دونستن. سقلمه هاي بنفشه و شبنم پهلوم و سوراخ کرد. بي توجه به حالت بهت زده اون ها داد کشيدم:
- اوي پهلوم و سوراخ کردين! چه مرگتونه؟
بنفشه همين طور که نيشگوني از پهلوم مي گرفت، گفت:
- زهرمار. گربه ها اين جان.
با کنجکاوي چشم گردوندم و گفتم:
- کيا؟
- درد و کيا! گربه ها رو يادت رفته؟ همونا که تا يه ماه پيش اين جا پاتوقشون بود. بعد يه مدت ديگه نيومدن! حالا دوباره اين جان. نگاه کن، اون وسط نشستن.
اين بار نگام به سمت ميز بزرگي که درست وسط سالن نيمه تاريک رستوران قرار داشت چرخيد.
⭐⭐⭐⭐⭐
لایک کامنت یادتون نره
خب بعضی از شبا یه معما میدم بهتون و اگه جواب بدین و درست باشه پارت بهتون جاییزه میدم و اینکه هر دونفر که بهمون اضافه بشه هم پارت میدم بهتون
بریم سراغ پارت۱۸
- يعني مال کيه؟ مال هر کي باشه مي خوام تورش کنم.
- حتي اگه مال يه پيرمرد نود ساله باشه؟
- کاش مال يه پيرمرد باشه که زودتر بکشمش اين بشه مال من.
- ولي خره تصور کن مال يه توتو باشه! از اون توتو خوردنيا!
- عمرا يه توتو بتونه همچين ماشيني بخره.
- بيخيال بابا ولمون کنين. بياين بريم تو تا روده کوچيکه بزرگه رو ميل ننموده.
دست هر دو رو کشيدم و وارد شديم. هميشه همين طور بودم. هر چيزي تو همون لحظه اول برام جذابيت داشت ولي بعد خيلي زود خودم و جمع و جور مي کردم. دوست نداشتم کسي من و نديد بديد بدونه. براي همين هم هميشه همه من و مغرور مي دونستن. سقلمه هاي بنفشه و شبنم پهلوم و سوراخ کرد. بي توجه به حالت بهت زده اون ها داد کشيدم:
- اوي پهلوم و سوراخ کردين! چه مرگتونه؟
بنفشه همين طور که نيشگوني از پهلوم مي گرفت، گفت:
- زهرمار. گربه ها اين جان.
با کنجکاوي چشم گردوندم و گفتم:
- کيا؟
- درد و کيا! گربه ها رو يادت رفته؟ همونا که تا يه ماه پيش اين جا پاتوقشون بود. بعد يه مدت ديگه نيومدن! حالا دوباره اين جان. نگاه کن، اون وسط نشستن.
اين بار نگام به سمت ميز بزرگي که درست وسط سالن نيمه تاريک رستوران قرار داشت چرخيد.
⭐⭐⭐⭐⭐
لایک کامنت یادتون نره
۴.۲k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.