پارت 7 کاروشی
از زبون میکا *
ساعت تقریبا 3 شب بود و من به سمت خوابگاه رفتم
سکوت سنگینی توی سالن بود
و از اونایی که من عاشق سکوتم با لذت تمام به راهم ادامه دادم
همه چی داش خوب پیش میرف که ....
یه پسر که بهش میخورد 17 18 سالش باشه از اتاقشون بیرون اومد
مو های سفیدی داش و چشمایی که ترکیبی از بنفش و سفید بود
شانس اوردم که لباسی پوشیده بودم که کلاه داش و نتونست صورتمو
ببینه و تا منو دید سر جاش خشک شد
* بیاتلاانمااانتب......
داش مث بید میلرزید و با ترس حرفای نا مفهوم میگف
بدون مکث به سمتش دویدم و اومدم ذهنشو پاک کنم که....
چیزی دیدم که سر جام خشک شدم
دستاش به پنجه ببر تبدیل شد
تا این صحنه رو دیدم یاد حرف رییس افتادم
یه پسر تازه وارد به اژانس اومده که میتونه تبدیل به ببر بشه
یادت باشه به ظاهرش نگا نکن اون مهبت خیلی قوی داره
دست کمش نگیر ......
خواستم ذهنشو پاک کنم که با اون پنچه هاش منو پرت کرد اونور و
صدای بلندی ایجاد شد که باهث شد افراد اژانس بیدار شن و به سمت صدا بیان
دیگه برا اینکه بخوام ذهن پسررو پاک کنم دیر شده بود برای اینکه نگیرنم
به سمت در خروجی رفتم میتونستم صدای اعضای اژانس رو بشنوم که میگن
وایسم
--------------------------------------------------------------------------------------------------
گومن اگه بد شد
#کاروشی
ساعت تقریبا 3 شب بود و من به سمت خوابگاه رفتم
سکوت سنگینی توی سالن بود
و از اونایی که من عاشق سکوتم با لذت تمام به راهم ادامه دادم
همه چی داش خوب پیش میرف که ....
یه پسر که بهش میخورد 17 18 سالش باشه از اتاقشون بیرون اومد
مو های سفیدی داش و چشمایی که ترکیبی از بنفش و سفید بود
شانس اوردم که لباسی پوشیده بودم که کلاه داش و نتونست صورتمو
ببینه و تا منو دید سر جاش خشک شد
* بیاتلاانمااانتب......
داش مث بید میلرزید و با ترس حرفای نا مفهوم میگف
بدون مکث به سمتش دویدم و اومدم ذهنشو پاک کنم که....
چیزی دیدم که سر جام خشک شدم
دستاش به پنجه ببر تبدیل شد
تا این صحنه رو دیدم یاد حرف رییس افتادم
یه پسر تازه وارد به اژانس اومده که میتونه تبدیل به ببر بشه
یادت باشه به ظاهرش نگا نکن اون مهبت خیلی قوی داره
دست کمش نگیر ......
خواستم ذهنشو پاک کنم که با اون پنچه هاش منو پرت کرد اونور و
صدای بلندی ایجاد شد که باهث شد افراد اژانس بیدار شن و به سمت صدا بیان
دیگه برا اینکه بخوام ذهن پسررو پاک کنم دیر شده بود برای اینکه نگیرنم
به سمت در خروجی رفتم میتونستم صدای اعضای اژانس رو بشنوم که میگن
وایسم
--------------------------------------------------------------------------------------------------
گومن اگه بد شد
#کاروشی
۲.۷k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.