فیک کوک ( عشق مافیا ) پارت ۳۴
از زبان ا/ت
(دو روز بعد)
امروز روزه عروسیه خیلی استرس عجیبی دارم لباس عروسیم رو پوشیدم رفتم جلوی آینه به خودم نگاه کردم استرس عجیبی قلبم رو گرفته بود بعده چند دقیقه که خواستم برم بیرون پیشه جونگ کوک شیشه بالکن اتاقم شکست یکی پرید تو ( بالکن اصلا با حیاط فاصله زیادی نداره )
خواستم داد بزنم که جلوی دهنم رو گرفت سعی کردم همه چیز رو تو اتاق به هم بریزم تا جونگ کوک متوجه بشه کشون کشون با خودش بردم سواره یه ون مشکی کرد هر چقدر ازش پرسیدم کیه و کجا میریم هیچ جوابی نداد بعده چند دقیقه رسیدیم به یه باغ بزرگ دستام رو بست و از بازوم گرفت لباس عروسیم هم روی زمین کشیده میشد و زیرش سیاه و گردوخاکی میشد رفتیم توی باغ یه ویلای بزرگ وسطش بود وایستادیم از دور یه مرد رو دیدم که سمتمون قدم بر میداشت یکم که دقت کردم دیدم اون....بابامه...وات ده فاز وقتی اومد جلوم وایستاد گفتم : چرا...چرا منو آوردی اینجا حدس میزدم ، بابام که کلا سیاه پوشیده بود گفت : بخاطره خودت دخترم میخوای با اون یارو ازدواج کنی و بدبخت بشی
به نگهبان گفت دستام رو باز کنه
گفت : یا پیشه من میمونی یا جونگ کوک رو از دست میدی
گفتم : تو داری منو با جونه اون تهدید میکنی
(دو روز بعد)
امروز روزه عروسیه خیلی استرس عجیبی دارم لباس عروسیم رو پوشیدم رفتم جلوی آینه به خودم نگاه کردم استرس عجیبی قلبم رو گرفته بود بعده چند دقیقه که خواستم برم بیرون پیشه جونگ کوک شیشه بالکن اتاقم شکست یکی پرید تو ( بالکن اصلا با حیاط فاصله زیادی نداره )
خواستم داد بزنم که جلوی دهنم رو گرفت سعی کردم همه چیز رو تو اتاق به هم بریزم تا جونگ کوک متوجه بشه کشون کشون با خودش بردم سواره یه ون مشکی کرد هر چقدر ازش پرسیدم کیه و کجا میریم هیچ جوابی نداد بعده چند دقیقه رسیدیم به یه باغ بزرگ دستام رو بست و از بازوم گرفت لباس عروسیم هم روی زمین کشیده میشد و زیرش سیاه و گردوخاکی میشد رفتیم توی باغ یه ویلای بزرگ وسطش بود وایستادیم از دور یه مرد رو دیدم که سمتمون قدم بر میداشت یکم که دقت کردم دیدم اون....بابامه...وات ده فاز وقتی اومد جلوم وایستاد گفتم : چرا...چرا منو آوردی اینجا حدس میزدم ، بابام که کلا سیاه پوشیده بود گفت : بخاطره خودت دخترم میخوای با اون یارو ازدواج کنی و بدبخت بشی
به نگهبان گفت دستام رو باز کنه
گفت : یا پیشه من میمونی یا جونگ کوک رو از دست میدی
گفتم : تو داری منو با جونه اون تهدید میکنی
۱۱۴.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.