چند پارتی از کوک

چند پارتی از کوک

پارت آخر


ویو ا/ت

که دیدم جواب آزمایشم مثبت بوددددد😄

زود رفتم به جایی که کوک داشت تمرین میکرد در رو زدم
_بیاین

+کوککککککککککک(😄🤩)

_چیه چیشدهههه(نگران)
+کوککک حاملممممم

_چیییی(🤩) هوراااااااا

ویو کوک

وقتی ا/ت این حرف رو گفت رفتم بغلش کردمم داشتم همه جاش رو میبوسیدم درسته بچه داریم ولی من دوست داشتم بازم بچه بیاریم از خوشحالی داشتم اینطرف اونطرف میرفتم

_خبب ا/ت حالا جنسیتش چیه ؟

+کوکک هنوز معلوم نمیشه که 😐

+اااا راست میگی هیجان زده شدم یادم رفت

ویو ا/ت

کوک گفت که صبر کن تمرینم رو تموم کنم باهم بریم منم قبول کردم نشستم بعد از تموم شدن رفتیم نشستیم تو ماشین راه افتادیم

(پرش زمان به عمارت)


_خبب دخملم یه خبر خوب داریم بهت🙂

&چیه بابالی ؟!

قراره آبجی شییی+
قراره آبجی شییی_

&واقاااااا(هیجان زده ذوق)

+آرههههه

&هورااااااااا

۸‌ سال بعد

+سول ، لوکا بیاین پایین شام آمادس

&من‌اومدم مامان
#منم اومدم مامان

ویو ا/ت

داشتم‌ سفررو میچیندم که کوک از پشت دستاشو دور کمرم حلقه کرد

_بیبی گرلم میدونی خطلی دوست‌ دارم؟

+من بیشتر دوستدارم
_اهمم

نویسنده(همینجوری به خوبی و خوشی زندگی کردند)

قصه ی ما به سر رسید✋❤