𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۱۲
همه باهم:چی
ا.ت=چه هماهنگ خب قصدم اینه وقتی رفتم اونجا توی یک کمپانی کاراموزی ببینم و ایدول بشم
ارتمیس=تو میخوای منو ول کنی بری اونجا و ایدول بشی؟منو میخوای ول کنی؟
ا.ت=ارتمیس منم میام توهم میای میتونین بیاین همتون پیشم تازه من برای شب یلدا میام تا عید خب؟کمپانی بهمون مرخصی یا استراحت میده نمیشه که اینجوری باشه نگران نباشین من نمیرم که بر نگردم بعدشم هنوز که نرفتم چرا انقد ناراحتین دو ماه بعد میرم الانم بیخیال بیاین بخوریم و بریزیمم.......
خاله=اره ارتمیس و ا.ت زود برین تو اشپز خونه و خرت و پرت هارو بیارین
ماهان=میشه ماهم باهاتون بیایم؟
ا.ت=لازم نک....
خاله=چرا که نه ماهان امیر و مهرداد برین کمک دخترا زود
دایی=چرا پس ملیحه نمیاد؟(خاله ی دیگش)
(دینگ دینگ)
خاله=عاهاع اینم اومد برم در و باز کنم
خاله درو باز کرد و اول از همه ایناز پرید تو و اومد مارو بغل کرد داشتیم خفه میشدیم
من و ایناز هم باهم خیلی شیش بودیم اونم خیلی دوست داشتم اون ولی هم سن ماهان بود اون ارمی نبود چون میگه از این کارا خوشش نمیاد و اینا ولی خب بازم
بعد سامان اومد داخل من از این سامان خیلی خوشم نمیومد به نظرم خیلی هوله و هیز هیز به ادم نگاه میکنه اونم با من لجه و همیشه کل کل داریم سامان حدودا هم سن علی میشه خلاصه ایناز هم اومد کمکمون و سامان باعث شد که پسرا نیان کمک و این عالی بود
خلاصه انقد خوردیم و خوش گذروندیم که داشتیم میترکیدیم تخمه بود اجیل بود پسته بادوم،پاستیل بود یه عالمه چیپس بود پفک بود پاپ کرن خوده من حدودا ۴ تا چیپس خوردم نوشابه داشتیم کلی چیز میز بعد از اینکه همه چی رو جارو کردیم رفتیم تو اتاق محمد محمد داداش کوچیکه امیرع و ۱۰ سالشه فکر کتم اره با مینا هم سن باید باشه نمیدونم😅😐پسرا هم رفتن تو اتاق امیر محمد و مینا هم باهم پایین بازی میکردن
(داخل اتاق)
ا.ت=اخ ننه من دارم میترکم وای خدایا...
ارتمیس=خدایا این ماهان لامصب چقد خوشتیپ و جذاب شده بود هات شده بود لعنتی همش جلو چشممه
ایناز=اسکل شدی؟ا.ت این چی میگه
ا.ت=عاشق ماهان شده مث گاوا اونم که...
ارتمیس=یااا اینجوری نگو راجب ماهانم
ایناز=ایشششششش اووووقق اسکل عاشق شده خاک بر سرت کنن روانی عاشقی چیه دیگه منگول مگه نه ا.ت؟
ا.ت=دقیقا به شدت از عاشق بودن بدم میاد و دوست ندارم عاشقی کنم ولی عشقه به بی تی اس یه چیز دیگس اونا زندگیمن
ایناز=هوم
ارتمیس=تو خبر نداری نه ایناز؟که دخترمون داره میره؟
ایناز=کی کجا میره چی شده بگین
ا.ت=اروم باش ایناز من دو ماه دیگه میرم کره جنوبی تا اونجا ادامه تحصیل بدم زندگی بهتری داشته باشم نع که اینجا زندگیم خوب نیست ها نه به نطرم اینجا خیلی بهتر بوده ولی نمیخوام دیگه سربار کسی باشم................
ا.ت=چه هماهنگ خب قصدم اینه وقتی رفتم اونجا توی یک کمپانی کاراموزی ببینم و ایدول بشم
ارتمیس=تو میخوای منو ول کنی بری اونجا و ایدول بشی؟منو میخوای ول کنی؟
ا.ت=ارتمیس منم میام توهم میای میتونین بیاین همتون پیشم تازه من برای شب یلدا میام تا عید خب؟کمپانی بهمون مرخصی یا استراحت میده نمیشه که اینجوری باشه نگران نباشین من نمیرم که بر نگردم بعدشم هنوز که نرفتم چرا انقد ناراحتین دو ماه بعد میرم الانم بیخیال بیاین بخوریم و بریزیمم.......
خاله=اره ارتمیس و ا.ت زود برین تو اشپز خونه و خرت و پرت هارو بیارین
ماهان=میشه ماهم باهاتون بیایم؟
ا.ت=لازم نک....
خاله=چرا که نه ماهان امیر و مهرداد برین کمک دخترا زود
دایی=چرا پس ملیحه نمیاد؟(خاله ی دیگش)
(دینگ دینگ)
خاله=عاهاع اینم اومد برم در و باز کنم
خاله درو باز کرد و اول از همه ایناز پرید تو و اومد مارو بغل کرد داشتیم خفه میشدیم
من و ایناز هم باهم خیلی شیش بودیم اونم خیلی دوست داشتم اون ولی هم سن ماهان بود اون ارمی نبود چون میگه از این کارا خوشش نمیاد و اینا ولی خب بازم
بعد سامان اومد داخل من از این سامان خیلی خوشم نمیومد به نظرم خیلی هوله و هیز هیز به ادم نگاه میکنه اونم با من لجه و همیشه کل کل داریم سامان حدودا هم سن علی میشه خلاصه ایناز هم اومد کمکمون و سامان باعث شد که پسرا نیان کمک و این عالی بود
خلاصه انقد خوردیم و خوش گذروندیم که داشتیم میترکیدیم تخمه بود اجیل بود پسته بادوم،پاستیل بود یه عالمه چیپس بود پفک بود پاپ کرن خوده من حدودا ۴ تا چیپس خوردم نوشابه داشتیم کلی چیز میز بعد از اینکه همه چی رو جارو کردیم رفتیم تو اتاق محمد محمد داداش کوچیکه امیرع و ۱۰ سالشه فکر کتم اره با مینا هم سن باید باشه نمیدونم😅😐پسرا هم رفتن تو اتاق امیر محمد و مینا هم باهم پایین بازی میکردن
(داخل اتاق)
ا.ت=اخ ننه من دارم میترکم وای خدایا...
ارتمیس=خدایا این ماهان لامصب چقد خوشتیپ و جذاب شده بود هات شده بود لعنتی همش جلو چشممه
ایناز=اسکل شدی؟ا.ت این چی میگه
ا.ت=عاشق ماهان شده مث گاوا اونم که...
ارتمیس=یااا اینجوری نگو راجب ماهانم
ایناز=ایشششششش اووووقق اسکل عاشق شده خاک بر سرت کنن روانی عاشقی چیه دیگه منگول مگه نه ا.ت؟
ا.ت=دقیقا به شدت از عاشق بودن بدم میاد و دوست ندارم عاشقی کنم ولی عشقه به بی تی اس یه چیز دیگس اونا زندگیمن
ایناز=هوم
ارتمیس=تو خبر نداری نه ایناز؟که دخترمون داره میره؟
ایناز=کی کجا میره چی شده بگین
ا.ت=اروم باش ایناز من دو ماه دیگه میرم کره جنوبی تا اونجا ادامه تحصیل بدم زندگی بهتری داشته باشم نع که اینجا زندگیم خوب نیست ها نه به نطرم اینجا خیلی بهتر بوده ولی نمیخوام دیگه سربار کسی باشم................
۱۵.۸k
۰۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.