عشق در کافه پارت ۸
ویو ا.ت : رفتم پایین و دیدم میز پر از غذاهای خوشمزه بود . تا حالا ندید بودم کسی این غذا هارو واسه صبحانه بخوره
_ ارباب من هیچ وسیله و لباسی ندارم باید بر خونمون و بیارم وسیله هامو
+ بهت گفتم که از اینجا بیرون نمیری الان هم وسیله و لباس برات توی یک اتاق جدا گذاشتم بهت نشون میدم حالا هم بشین صبحانتو بخور
نشستم رو صندلی که جونگ کوک با یک قیافه عصبانی داره بهم نگاه میکنه
_ ارباب چیزی شده ؟
+ من مگه گفتم رو صندلی بیا رو پاهام بشین
_ ولی خب راحتم
+ من راحت نیستم. اگه میخوای تنبیه نشی سریع بیا بشین
_ نه ...خب یعنی ... باشه
رفتم و طوری رو پاهاش نشستم که بیشتر وزن رو خودم نگه میداشتم و با کمرش خیلی فاصله داشتم
ویو جونگ کوک : دیدم راحت نشسته که دستمو دور کمرش حلقه کردم و کشیدم سمت خودم و سریع یک بوس به لباش زدم
_ ار..باب
+ بله چیزی شده
_ نه ...چیزی نیست
ویو ا.ت : دیدم داره برام لقمه درست کرد و دهنم کردم . لقمه رو قورت دادم و بهش گفتم : ارباب خودم میتونم بخورم . نمیخواد شما برام درست کنید
+ نه من راحتم . تو نمیخواد نگران من باشی . بیشتر نگران امشبت باش
_ ارباب من هیچ وسیله و لباسی ندارم باید بر خونمون و بیارم وسیله هامو
+ بهت گفتم که از اینجا بیرون نمیری الان هم وسیله و لباس برات توی یک اتاق جدا گذاشتم بهت نشون میدم حالا هم بشین صبحانتو بخور
نشستم رو صندلی که جونگ کوک با یک قیافه عصبانی داره بهم نگاه میکنه
_ ارباب چیزی شده ؟
+ من مگه گفتم رو صندلی بیا رو پاهام بشین
_ ولی خب راحتم
+ من راحت نیستم. اگه میخوای تنبیه نشی سریع بیا بشین
_ نه ...خب یعنی ... باشه
رفتم و طوری رو پاهاش نشستم که بیشتر وزن رو خودم نگه میداشتم و با کمرش خیلی فاصله داشتم
ویو جونگ کوک : دیدم راحت نشسته که دستمو دور کمرش حلقه کردم و کشیدم سمت خودم و سریع یک بوس به لباش زدم
_ ار..باب
+ بله چیزی شده
_ نه ...چیزی نیست
ویو ا.ت : دیدم داره برام لقمه درست کرد و دهنم کردم . لقمه رو قورت دادم و بهش گفتم : ارباب خودم میتونم بخورم . نمیخواد شما برام درست کنید
+ نه من راحتم . تو نمیخواد نگران من باشی . بیشتر نگران امشبت باش
۴.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.