♡pt: ⁴ ♡I never loved you
لوکارد: میبینمتون سرورم
ا/ت: بهت پیام میدم
لوکارد: باشه ولی دیر سین کنی بلاکی
ا/ت: 🤣باشه باشه
لوکارد دستگیره مغازه رو گرفت و روبه خودش کشید و رفت بیرون منم از روی صندلی بلند شدم و رفتم سمت صندوق پول گفتم
ا/ت: هعی عمو چقدر شد
صاحب مغازه: لوکارد حساب کرده عزیزم
ا/ت: اومم اویی خدا چرا این کارو کرده(زیر لب)
ا/ت: راستی شما عموی اون هستین میشه بگین که ا/ت تشکر کرد برای رامن
صاحب مغازه: حتما حتما
برگشتم سمت در چند قدم برداشتم که بیرون مغازه یه ماشین سیاه با کلاس دیدم وایی چه قشنگ بود حتما ادم مهمی بود ولش کن دستگیره در رو روبه خودم کشیدم و اومدم بیرون یکم تو فکر رفتم داشتم به پدرم فکر میکردم خوب راستش اون منو توی بار استخدام کرد اخه زیاد بار میومد و گفته بود یه دختر داره سر این نزدیک بود بهم ت*اوز بشه هوفف ولش کن واییا ببینم نکنه تو اون ماشین جونگ کوک بوده واییی نهههه
بدو بدو دویدم سمت بار انگار زود تر رسیده بودم اخه همه جا تاریک بود اگه دخترا جئون رو میخاستن الان صدای داد جیغ میومد اروم رفتم دستگیره در رو روبه خودم کشیدم و باز شد رفتم تو چرا همه دارن بهم نگاه میکنن اوفف ولش کن شاید دیر امدم برای اون باشه آلیس رو اون پایین دیدم و بهش با داد گفتم
ا/ت: هعی دختر هنوز مشتری ها نیومدن
الیس:ــــــــــــ
چرا هیچی نمیگه اوفف برگشتم اون ور و دیدم سه تا پسر جلوم وایسادن گفتم
ا/ت: ببخشید چیزی میخاین
کوک: اسمت چیه
ا/ت: چ.. چی
کوک: اسمت رو خاستم
ا/ت: م.. من ا/ت هستم
کوک:(به پایین ا/ت نگاه کرد) پس تو امشب با من میخابی
ا/ت: جونمممم چی داری میگی
کوک: من جئون جونگ کوک میگم باهام بخابی
ا/ت: چ.. چییییی تووووو جونگ کوک هستی
کوک: هوم اره فک کنم
ا/ت: چیزه میدونی من اصلا مناسب کارت نیستم من فقط ۱۷ سالمه بخدا
کوک: بچه ده ساله نیستی که هرچی باشه
ا/ت: من نمیخام
کوک: هوفف نمیتونم سرپا وایسم بیا تو اتاق
ا/ت: چیییی نه عمرا
کوک: پسرا انگار نمیخاد
بادیگارد: میدونیم چیکار کنیم
کوک: هوم
این رو گفت و رفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک10💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
کامنت20🐾
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
فالور1🦋
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
ا/ت: بهت پیام میدم
لوکارد: باشه ولی دیر سین کنی بلاکی
ا/ت: 🤣باشه باشه
لوکارد دستگیره مغازه رو گرفت و روبه خودش کشید و رفت بیرون منم از روی صندلی بلند شدم و رفتم سمت صندوق پول گفتم
ا/ت: هعی عمو چقدر شد
صاحب مغازه: لوکارد حساب کرده عزیزم
ا/ت: اومم اویی خدا چرا این کارو کرده(زیر لب)
ا/ت: راستی شما عموی اون هستین میشه بگین که ا/ت تشکر کرد برای رامن
صاحب مغازه: حتما حتما
برگشتم سمت در چند قدم برداشتم که بیرون مغازه یه ماشین سیاه با کلاس دیدم وایی چه قشنگ بود حتما ادم مهمی بود ولش کن دستگیره در رو روبه خودم کشیدم و اومدم بیرون یکم تو فکر رفتم داشتم به پدرم فکر میکردم خوب راستش اون منو توی بار استخدام کرد اخه زیاد بار میومد و گفته بود یه دختر داره سر این نزدیک بود بهم ت*اوز بشه هوفف ولش کن واییا ببینم نکنه تو اون ماشین جونگ کوک بوده واییی نهههه
بدو بدو دویدم سمت بار انگار زود تر رسیده بودم اخه همه جا تاریک بود اگه دخترا جئون رو میخاستن الان صدای داد جیغ میومد اروم رفتم دستگیره در رو روبه خودم کشیدم و باز شد رفتم تو چرا همه دارن بهم نگاه میکنن اوفف ولش کن شاید دیر امدم برای اون باشه آلیس رو اون پایین دیدم و بهش با داد گفتم
ا/ت: هعی دختر هنوز مشتری ها نیومدن
الیس:ــــــــــــ
چرا هیچی نمیگه اوفف برگشتم اون ور و دیدم سه تا پسر جلوم وایسادن گفتم
ا/ت: ببخشید چیزی میخاین
کوک: اسمت چیه
ا/ت: چ.. چی
کوک: اسمت رو خاستم
ا/ت: م.. من ا/ت هستم
کوک:(به پایین ا/ت نگاه کرد) پس تو امشب با من میخابی
ا/ت: جونمممم چی داری میگی
کوک: من جئون جونگ کوک میگم باهام بخابی
ا/ت: چ.. چییییی تووووو جونگ کوک هستی
کوک: هوم اره فک کنم
ا/ت: چیزه میدونی من اصلا مناسب کارت نیستم من فقط ۱۷ سالمه بخدا
کوک: بچه ده ساله نیستی که هرچی باشه
ا/ت: من نمیخام
کوک: هوفف نمیتونم سرپا وایسم بیا تو اتاق
ا/ت: چیییی نه عمرا
کوک: پسرا انگار نمیخاد
بادیگارد: میدونیم چیکار کنیم
کوک: هوم
این رو گفت و رفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک10💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
کامنت20🐾
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
فالور1🦋
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
۱۳۶.۶k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.