پارت 16
پارت 16
می کنمم
من: هر کی زندان میره عوضی نیست خراب نیست تو زندگی شانس نداشته یکی رویا یکی من بدبخت بدبختی رویا از من بیشتر بود
رایان: باشه چرا می لرزی خب اصلا. الان میرم رامتین می کشم
پاشدم نشستم با داد گفتم
من: رایان برو بیرون عصاب تو ندارم حالم ازت بهم می خوره دو رو دو شخصیتی تو متنفرم ازت تا یکم میام دوست داشته باشم میزنی همه خبراب می کنی ازت بدم میاد متنفرم می فهمی
هول دادمش یهو پاشد هولم داد رو تخت به لبام حمله کرد مثل وحشی هر چی هول دادم اثر نکرد دستام قفل کرد پاهام با پاش گرفت
مثل گرگ وحشی بهم حمله کرده بود لبام وحشیانه می خورد پیراهنم تو تنهم جر داد سوتینم پاره کرد وحشی کل گردنم کند اینقدر مکیدش سینه هان گاز گرفت شکم گاز گرفت
زورم بهش نمی رسید
گوشیش زنگ خورد گوشی از جیب شروارش برداشت
رایان: ارسلان کار دارم
گوشی قطع کرد پرت کرد خورد تو دیوار
من: رایان می خواهی چیکار کنی رایان دردم میاد نکن
گردنم و سینه هام درد گرفته بود از بس فشار داده بود گاز گرفته بود مکیده بود
رایان: از من متنفری چرا ها یه گو خوردم دیگه معذرتم خواستم نیاز اینقدر بهم حرف بزنی فرشته من بابت غرورم شکوندم من رایان هشت سال پیش نیستم فرق کردم عشق تو منو عوض کرده بفهم دوست دارم روت حساسم غیرتیم روت چون عاشقتم
جوری این کلمه داد زد به جای ترسیدن عصبی شدن لبخند زدم
دستم کردم تیشرتش کندم
لباش با تمام وجودم چشیدم اونم همراهیم می کرد دستش زیپ شروارم اورد پایین در اورد سمک کمربندش باز کردم
رایان: می خوامت
خندیم
رایان: اون جوری نکن چشات دیونه ام نکن وحشی می شما
شروارش کندم
تو گوشش گفتم
من: وقتی وحشی میشی جذاب تر میشی
رایان: متما
دستم از سیب گلوش تو جای که شورتش بود کشیدم
دستش برد تو ش.ر.ت.م بازی می کرد
دستم بردم از رو شرتش که مردونگیش داشت شرت پاره می کرد دست کشیدم
من: فکر نکنم بلد باشی ولش
رایان: الان بهت نشون میدم
ش.رت.م کشید پایین ش.ر.تش کندم
لبام بوسید خودش مالید بهم قشنگ داشتم مردونگیش رو. رو بدنم حس می کردم
می کنمم
من: هر کی زندان میره عوضی نیست خراب نیست تو زندگی شانس نداشته یکی رویا یکی من بدبخت بدبختی رویا از من بیشتر بود
رایان: باشه چرا می لرزی خب اصلا. الان میرم رامتین می کشم
پاشدم نشستم با داد گفتم
من: رایان برو بیرون عصاب تو ندارم حالم ازت بهم می خوره دو رو دو شخصیتی تو متنفرم ازت تا یکم میام دوست داشته باشم میزنی همه خبراب می کنی ازت بدم میاد متنفرم می فهمی
هول دادمش یهو پاشد هولم داد رو تخت به لبام حمله کرد مثل وحشی هر چی هول دادم اثر نکرد دستام قفل کرد پاهام با پاش گرفت
مثل گرگ وحشی بهم حمله کرده بود لبام وحشیانه می خورد پیراهنم تو تنهم جر داد سوتینم پاره کرد وحشی کل گردنم کند اینقدر مکیدش سینه هان گاز گرفت شکم گاز گرفت
زورم بهش نمی رسید
گوشیش زنگ خورد گوشی از جیب شروارش برداشت
رایان: ارسلان کار دارم
گوشی قطع کرد پرت کرد خورد تو دیوار
من: رایان می خواهی چیکار کنی رایان دردم میاد نکن
گردنم و سینه هام درد گرفته بود از بس فشار داده بود گاز گرفته بود مکیده بود
رایان: از من متنفری چرا ها یه گو خوردم دیگه معذرتم خواستم نیاز اینقدر بهم حرف بزنی فرشته من بابت غرورم شکوندم من رایان هشت سال پیش نیستم فرق کردم عشق تو منو عوض کرده بفهم دوست دارم روت حساسم غیرتیم روت چون عاشقتم
جوری این کلمه داد زد به جای ترسیدن عصبی شدن لبخند زدم
دستم کردم تیشرتش کندم
لباش با تمام وجودم چشیدم اونم همراهیم می کرد دستش زیپ شروارم اورد پایین در اورد سمک کمربندش باز کردم
رایان: می خوامت
خندیم
رایان: اون جوری نکن چشات دیونه ام نکن وحشی می شما
شروارش کندم
تو گوشش گفتم
من: وقتی وحشی میشی جذاب تر میشی
رایان: متما
دستم از سیب گلوش تو جای که شورتش بود کشیدم
دستش برد تو ش.ر.ت.م بازی می کرد
دستم بردم از رو شرتش که مردونگیش داشت شرت پاره می کرد دست کشیدم
من: فکر نکنم بلد باشی ولش
رایان: الان بهت نشون میدم
ش.رت.م کشید پایین ش.ر.تش کندم
لبام بوسید خودش مالید بهم قشنگ داشتم مردونگیش رو. رو بدنم حس می کردم
۲.۹k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.