پارت ۱
یک روز جونگ کوک بعد کنسرت خودش تنهایی میره خونه که یکدفعه میخوره به یک دختر از دختر عزر خواهی کرد و رفت خونه وقتی رسید خونه با خودش گفت:اون چه دخت زیبایی بود
وفردا اون روز بعد تمرین از اون کوچه رفت که شاید دوباره اون دختر رو ببینه و این دفعه از عمد خودش رو زد به دختر و وسایل دختر ریخت
به دختر کمک کرد که وسایلش رو جمع کنه وقتی جمعکردن
کوک میگه:من شمارو جایی ندیدم
دختر میگه:فکر کنم جایز شما رو دیده باشم
«دختر یک آرمی بود ولی بخاطر اینکه سرش این چند وقت شلوغ بوده چنتا از کنسرت هارو نرفته کلا اصلا هیچی یادش نمیاد»دختر یکم فکر میکنه میگه :شما جونگ کوک هستید
کوک میگه :بله
دختر ذوق زده میشه و میگه واقعامیشه باهم عکس بگیریم
کوک میگه :حتما
اون ها باهم عکس میگیرن و بعد کوک از دختر اسمش رو میپرسه دختر میگه:اسم من هانا هست
کوک میگه:چه اسم زیبایی
هانا میگه:ممنون
بعدکوک از دختر میپرسه:این هفته میای کنسرت
هانا میگه:بله از الان
کوک میگه:چرا از الان
هانا میگه:چون شمارو دیدم
هفته بعد جون کوک با اعضا کنسرت داشتن که
ادامه دارد...
وفردا اون روز بعد تمرین از اون کوچه رفت که شاید دوباره اون دختر رو ببینه و این دفعه از عمد خودش رو زد به دختر و وسایل دختر ریخت
به دختر کمک کرد که وسایلش رو جمع کنه وقتی جمعکردن
کوک میگه:من شمارو جایی ندیدم
دختر میگه:فکر کنم جایز شما رو دیده باشم
«دختر یک آرمی بود ولی بخاطر اینکه سرش این چند وقت شلوغ بوده چنتا از کنسرت هارو نرفته کلا اصلا هیچی یادش نمیاد»دختر یکم فکر میکنه میگه :شما جونگ کوک هستید
کوک میگه :بله
دختر ذوق زده میشه و میگه واقعامیشه باهم عکس بگیریم
کوک میگه :حتما
اون ها باهم عکس میگیرن و بعد کوک از دختر اسمش رو میپرسه دختر میگه:اسم من هانا هست
کوک میگه:چه اسم زیبایی
هانا میگه:ممنون
بعدکوک از دختر میپرسه:این هفته میای کنسرت
هانا میگه:بله از الان
کوک میگه:چرا از الان
هانا میگه:چون شمارو دیدم
هفته بعد جون کوک با اعضا کنسرت داشتن که
ادامه دارد...
۱.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.