وقتی دزدیده میشی اما... فیک جونگکوک
پارت:34
بعد از گرفتن داروهایی(ویتامین) که دکتر تجویز کرده به سمت خونه رفتیم
بعد از رسیدم مستقیم رفتم بالا توی اتاقم
اونور داستانمون جونگکوک:
جیمین دوست صمیمی جونگکوک شیشه الکل رو از جونگکوک گرفت
÷بسه کوک بسه تا کی میخای اینطوری پیش بری
+ولم کن دست از سرم بردار
÷نمیشه نمیتونم تو دوست منی و نمیخوام تورو اینطوری ببینم
جیمین دست جونگکوک رو گرفت و کشید سمت خودش
جونگکوک با حالت مستی رو پاهاش ایستاده بود و هی تلو تلو می خورد و میخاست بیوفته
جیمین با زور جونگکوک رو تا حموم برد
÷برو حموم کن تا یکمی مستیت بپره
جونگکوک چون حال نداشت الان جیمین بخواد براش حرف های تکراری بزنه بدون مخالفی رفت توی حموم
شیر رو باز کرد اما زیر دوش نرفت اون کار فقط برای این بود که جیمین دست از سرش برداره و بهش گیر نده
داشت از توی اینه ک توی حموم بود ب خودش نگاه میکرد نزدیک تر رفت تا خودش رو واضح تر ببینه
چقدر شکسته شده بود توی رویایی ک اون داشت همچین تصویری نبود
از اینه توی چشمای خودش زل زده بود
خیلی عصبانی بود این کاری نبود که خودش با عشق بهترین دوستش کرده بود یعنی تهیونگ؟
اون هیچوقت نمیخاست اون کار رو بکنه اون دختر خودش گفت که تهیونگ رو دوست نداره و منو دوست داره و قبل از جواب من منو بوسید
توی همون لحظه ها تهیونگ اومد و مارو دید
اما تقصیر من چی بود
خیلی اعصابم از خودم خورد بود چطوری نتونستم از عشقم مراقبت کنم
دستمو اوردم و بالا و با مشت زدم توی شیشه
اما انگار برام کافی نبود
شروع کرم به ضربه زدن به اون شیشه که کاملا خورد شده بود و زور لب چیزی رو شمرده شمرده زمزمه کردم انگار میخاستم به خودم بفهمونم
+اون.الان.بچه.داره.اون.مال.تو نیست.اینو بفهم
داشتم اخرین ضربه هارو میزدم که جیمین در حموم رو باز کرد
نگاهی به دستم انداختم که مثل ی رود داشت ازش خون میرفت
÷فقط ی لحظه از پیشت رفتم...ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
بعد از گرفتن داروهایی(ویتامین) که دکتر تجویز کرده به سمت خونه رفتیم
بعد از رسیدم مستقیم رفتم بالا توی اتاقم
اونور داستانمون جونگکوک:
جیمین دوست صمیمی جونگکوک شیشه الکل رو از جونگکوک گرفت
÷بسه کوک بسه تا کی میخای اینطوری پیش بری
+ولم کن دست از سرم بردار
÷نمیشه نمیتونم تو دوست منی و نمیخوام تورو اینطوری ببینم
جیمین دست جونگکوک رو گرفت و کشید سمت خودش
جونگکوک با حالت مستی رو پاهاش ایستاده بود و هی تلو تلو می خورد و میخاست بیوفته
جیمین با زور جونگکوک رو تا حموم برد
÷برو حموم کن تا یکمی مستیت بپره
جونگکوک چون حال نداشت الان جیمین بخواد براش حرف های تکراری بزنه بدون مخالفی رفت توی حموم
شیر رو باز کرد اما زیر دوش نرفت اون کار فقط برای این بود که جیمین دست از سرش برداره و بهش گیر نده
داشت از توی اینه ک توی حموم بود ب خودش نگاه میکرد نزدیک تر رفت تا خودش رو واضح تر ببینه
چقدر شکسته شده بود توی رویایی ک اون داشت همچین تصویری نبود
از اینه توی چشمای خودش زل زده بود
خیلی عصبانی بود این کاری نبود که خودش با عشق بهترین دوستش کرده بود یعنی تهیونگ؟
اون هیچوقت نمیخاست اون کار رو بکنه اون دختر خودش گفت که تهیونگ رو دوست نداره و منو دوست داره و قبل از جواب من منو بوسید
توی همون لحظه ها تهیونگ اومد و مارو دید
اما تقصیر من چی بود
خیلی اعصابم از خودم خورد بود چطوری نتونستم از عشقم مراقبت کنم
دستمو اوردم و بالا و با مشت زدم توی شیشه
اما انگار برام کافی نبود
شروع کرم به ضربه زدن به اون شیشه که کاملا خورد شده بود و زور لب چیزی رو شمرده شمرده زمزمه کردم انگار میخاستم به خودم بفهمونم
+اون.الان.بچه.داره.اون.مال.تو نیست.اینو بفهم
داشتم اخرین ضربه هارو میزدم که جیمین در حموم رو باز کرد
نگاهی به دستم انداختم که مثل ی رود داشت ازش خون میرفت
÷فقط ی لحظه از پیشت رفتم...ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۸.۸k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.