عشق یا نفرت

ویو جینا.صبح از خواب بیدار شدم امروز قرار بود اعضای بی تی اس رو ببینم و خب من قبلا تقریبا آرمی بودم و همه چیشون رو می دونم(جینا ۱ ماه قبل از ایران اومده کره تا عضو هشتم BTSباشه و بعد آزمون قبول شده) از ذوق زیاد صبح ساعت ۶ بیدار شد و بعد کوفت کردن یه شیر توت‌فرنگی یه حموم ۱۵ مینی گرفتم و اومدم بیرون و لباسام رو پوشیدم و موهای بلند پروانه ایم رو سشوار کشیدم و یه آرایش خیلییییی لایت کمرنگ کردم و در رفتم (الان ساعت ۸ و نیمه)ساعت ۹ رسیدم کمپانی و پیاده شدم که یکی از استف ها من رو به سمت اتاقی که قرار بود اعضا رو ببینم برد اونجا نشستم که متوجه کلی رمان شدم از لاشون یه کتاب ورداشتم و مشغول خوندنشون شدم
ویو کوکو.مثل همیشه هیونگ(نامی)بیدارم کرد هوفففففف واقعا کهههه من الان مجبورم جایگاه منکنه لاین بودنم رو به یه دختر بدمممم خدایااااا صبر شفا کن وادا خودمم نفهمیدم چی گفتم خلاصه پاشدم و .....................(حوصله ندارم بنویسم🤝)و رفتم پایین خو مثل همیشه همه خوشتیپ بودیم و صد در صد من خوشگل تر بودم
رسیدیم کمپانی که کمی نامی نصحیتم کرد و منم فقط سرم رو تکون دادم
رفتیم وارد اتاق شدیم که دختره رو دیدم و تو دلم یه پوزخندی زم هع این قراره به جا من بیاد گوه.....هوففففف با ادب باش کوکی ولش کن نیاز نیست واسه یه دختر خودت رو اذیت کنی