پرسید عشق چیست؟! برایش گفتم از تو، گفتم همه ترسِ من این ا
پرسید عشق چیست؟! برایش گفتم از تو، گفتم همه ترسِ من این است که شبی در میانِ همین شبها، وقتی در خیابان های این شهر قدم برمیدارم او را ببینم. میترسم او را با دیگری ببینم، پس از این همه سال هنوز هم ترسِ من این است، این را بدانم که او
"یک شب،در آغوش دیگری آرام میشود."
"یک شب،در آغوش دیگری آرام میشود."
۲.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳