از من نترس پارت 5
ا/ت:عااااا باشه باشه
رفتم توی خونه و رفتم تو اتاقم رفتم ی دوش 15 دیقه ای گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و شونه کردم( موهای ا/ت لخت عه)و رفتم لباسی که رو تختم بود برداشتم و پوشیدم( عکسشو تو اسلاید دو میزارم)ی ارایش لایت کردم و نشستم
رفتم از بالکن اتاق بیرونو نگاه کردم فضای قشنگی داشت گلای رزی که حصاری برای این منطقه خیلی زیبا بودن
در اتاقمو یکی زد گفتم بفرمایید
&خانوم مهمونا اومدن ارباب گفتن برین پایبند
ا/ت:عااااا چیییییی *ی جیغ کوشولو*اومدم اومدم
راوی؛:ا/ت از پله ها اروم رفت پایین تا ی دید بزنه
ا/ت:اروم رفتم پایین ی دید بزنم واوووو اینا خانوادمن عوو خب برم
عاممممم سلام
ا/م/ت:سلام دخترم*بلند میشه و میره ا/ت رو بغل میکنه
ا/ت:عا..... ... سلام م.... ا. مان
ا/م/ت:😢😢😢نمیدونی چقد دلمون برات تنگ شده بود
ا/ب/ت:اره دخترم خیلی دلمون برا ی دونه دخترمون تنگ شده بود
ا/ت:عااااا حالا حالا بیخیال بریم بشیینیم فلش بک ذهن ا/ت اون پسره ک ی دختر بغل دستش نشسته و پسره ی لبخند خیلی قشنگ زده حتما برادرمه*پایان فلش بک*
راوی؛:رفتن نشستن
ا/ت:حتما شما برادرم و شما دوست دختر برادرم هستین
ته یونگ و الیانا:بلهههه
ا/ت:خوشوقتم
کوک:خب از خودتون پذیرایی کنین
ا/م/ت*ا/ب/ت*تهیونگ*الیانا:ممنون
تهیونگ:خب خواهر کوچیکه از زندگیت بگو
خماری پارت بعد رو عصر میزارم اصن حمایت نمیکنین برا همین زود تمومش میکنم
رفتم توی خونه و رفتم تو اتاقم رفتم ی دوش 15 دیقه ای گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و شونه کردم( موهای ا/ت لخت عه)و رفتم لباسی که رو تختم بود برداشتم و پوشیدم( عکسشو تو اسلاید دو میزارم)ی ارایش لایت کردم و نشستم
رفتم از بالکن اتاق بیرونو نگاه کردم فضای قشنگی داشت گلای رزی که حصاری برای این منطقه خیلی زیبا بودن
در اتاقمو یکی زد گفتم بفرمایید
&خانوم مهمونا اومدن ارباب گفتن برین پایبند
ا/ت:عااااا چیییییی *ی جیغ کوشولو*اومدم اومدم
راوی؛:ا/ت از پله ها اروم رفت پایین تا ی دید بزنه
ا/ت:اروم رفتم پایین ی دید بزنم واوووو اینا خانوادمن عوو خب برم
عاممممم سلام
ا/م/ت:سلام دخترم*بلند میشه و میره ا/ت رو بغل میکنه
ا/ت:عا..... ... سلام م.... ا. مان
ا/م/ت:😢😢😢نمیدونی چقد دلمون برات تنگ شده بود
ا/ب/ت:اره دخترم خیلی دلمون برا ی دونه دخترمون تنگ شده بود
ا/ت:عااااا حالا حالا بیخیال بریم بشیینیم فلش بک ذهن ا/ت اون پسره ک ی دختر بغل دستش نشسته و پسره ی لبخند خیلی قشنگ زده حتما برادرمه*پایان فلش بک*
راوی؛:رفتن نشستن
ا/ت:حتما شما برادرم و شما دوست دختر برادرم هستین
ته یونگ و الیانا:بلهههه
ا/ت:خوشوقتم
کوک:خب از خودتون پذیرایی کنین
ا/م/ت*ا/ب/ت*تهیونگ*الیانا:ممنون
تهیونگ:خب خواهر کوچیکه از زندگیت بگو
خماری پارت بعد رو عصر میزارم اصن حمایت نمیکنین برا همین زود تمومش میکنم
۲۲۲.۷k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.