فیک روباه سیاه

فیک روباه سیاه
P14
ا.ت که نزاشت حرف جونگوک تموم بشه گفت.....
ا.ت:اصلا برای می پرسم با این لباسای که بهم دادی معلومه قراره بریم مراسمMIF(مخفف مافیا )
کوک ویو
از حرفش که زد جا نخوردم چوم میدونستم هوش خیلی زیادی داره برا امین نباید زیاد تابلو بازی دربیارم حتا با کوچیکترین سرنخ ها هم میتونه نقشمو بفهمه اما از کجا معلوم الان نفهمیده .دیگه چیزی نگفتم و رفتم سمت آئودی سیاه رنگم
ا.ت ویو
از چشاش یه چیزی معلوم بود چیزی به جز خیانت توی چشاش ندیدم چیزی نگفت و رفت بیرون طرف ماشینش منم با قدم های بلند به طرفش رفتم
رفت پشت نشست و بادیگارده درو برام باز کرد تا بشینم منم رفتم نشستم جلو هم راننده نشسته بود
..
توی راه بینمون حرف رد و بدل نشده بود و من از پنجره بیرون میدیدم یه از مسیر فهمیدم قراره پیش کی بریم
سالهاست که اونو ندیده بودم
><><><><><><><><><><
بچها فردا درسام نسبت به روزای دیگه سبک تره گفتم بزارم
امروز ۲ پارت گذاشتم