عشق دوباره پارت8
ویو لینا
رفتم حموم لباسام رو در اوردم و در حموم رو بستم........
1 ساعت بعد......
بعد یک ساعت بلاخر اومدم بیرون و دیدم لباسام رو تخته و معلوم بود جونگ کوک اومده لباسام رو عوض کردم (میزارم) موهامو خشک ردم و شونه زدم و یه ارایش ملایم کردم و رفتم بیرون دیدم کوکی داره غذا درست میکنه
+اووووو نمیدونستم غذا درست کردن بلدی
-خنده ما اینیم دیگ بهتری لیدی؟
+خنده اره خوبم
-خب.... لینا
+هومم؟
-دوباره بر میگردی پیشم؟
+چ... چی؟
-لطفاااا دیگ از شر اون خلاص شدیم که میخواست زندگیمونو نابود کنه الان باهمیم
+امممم قبوله
-چینجا؟(واقعا؟)+اوهوم
از سر شوق و ذوق پرید تو بغلم
+اخخخ کوک خفه شدم
-ببخشید بیب
+دوستت دارم
-من بیشتر......
+اممم خب بریم غذا بخوریم
-چشم
+خنده
غذامونو خوردیم یکم فیلم دیدیم و رفتیم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدیم و به هم نگاه کردیم
-هوممم قیافت مثل فرشته هاست
+قیافه تو هم مثل خرگوشاس (خنده)
-واد فاخ چی میگی تو
+بانی کوچولو یه منی
- بانی؟
+اوهون از این ببعد اینطوری صدات میکنم
-باشه........
شرایط پارت بعد
۳کامنت
۳لایک
خماریییییی
رفتم حموم لباسام رو در اوردم و در حموم رو بستم........
1 ساعت بعد......
بعد یک ساعت بلاخر اومدم بیرون و دیدم لباسام رو تخته و معلوم بود جونگ کوک اومده لباسام رو عوض کردم (میزارم) موهامو خشک ردم و شونه زدم و یه ارایش ملایم کردم و رفتم بیرون دیدم کوکی داره غذا درست میکنه
+اووووو نمیدونستم غذا درست کردن بلدی
-خنده ما اینیم دیگ بهتری لیدی؟
+خنده اره خوبم
-خب.... لینا
+هومم؟
-دوباره بر میگردی پیشم؟
+چ... چی؟
-لطفاااا دیگ از شر اون خلاص شدیم که میخواست زندگیمونو نابود کنه الان باهمیم
+امممم قبوله
-چینجا؟(واقعا؟)+اوهوم
از سر شوق و ذوق پرید تو بغلم
+اخخخ کوک خفه شدم
-ببخشید بیب
+دوستت دارم
-من بیشتر......
+اممم خب بریم غذا بخوریم
-چشم
+خنده
غذامونو خوردیم یکم فیلم دیدیم و رفتیم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدیم و به هم نگاه کردیم
-هوممم قیافت مثل فرشته هاست
+قیافه تو هم مثل خرگوشاس (خنده)
-واد فاخ چی میگی تو
+بانی کوچولو یه منی
- بانی؟
+اوهون از این ببعد اینطوری صدات میکنم
-باشه........
شرایط پارت بعد
۳کامنت
۳لایک
خماریییییی
۴.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.