عشق شیرین p22
فردا صبح........
فلش بک پیش ا/ت :
صبح وقتی چشام رو باز کردم خودم رو لخت تو بغل جونگکوک دیدم یه آرامش خواستی تو وجودم بود اما از این میترسیدم که نکنه برای نیازش باشم که حرف زد :
_ بیدار شدی بانی کوچولو
+اوم
_ دیشب چطور بود
+بنظرت خوب بود
_باشه فهمیدم شاید یکم زیاده روی کرده باشم
+یکم
_باشع کوچولو
+یه چی بگم راست میگی
_اره بیب بگو
+تو واقعا عاشقمی یا فقط بخاطر نیازت باهامی
_ معلومه که عاشقتم من از همون دیدار اول عاشقت شدم دیگه به این موضوع فک نکن باشه
+باشه
_آفرین بانی حرف گوش کن
+دخترا وای اونارو یادم رفت حتما نگرانم شدن بذار تماس گروهی باهاشون بگیرم
_باشع اما قبلش لباس بپوش
تا رفتم بلندشم درد عجیبی توم پیچید و خودمم رو جمع کردم
_ چیشده بیبی خوبی
+اره فقط درد دارم
_باشه تو لباست رو بپوش منم میرم برات مسکن بیارم
+باشه
لباسم رو پوشیدم و زنگ زدم به دخترا و بهشون بگم چی شده
فلش بک پیش ا/ت :
صبح وقتی چشام رو باز کردم خودم رو لخت تو بغل جونگکوک دیدم یه آرامش خواستی تو وجودم بود اما از این میترسیدم که نکنه برای نیازش باشم که حرف زد :
_ بیدار شدی بانی کوچولو
+اوم
_ دیشب چطور بود
+بنظرت خوب بود
_باشه فهمیدم شاید یکم زیاده روی کرده باشم
+یکم
_باشع کوچولو
+یه چی بگم راست میگی
_اره بیب بگو
+تو واقعا عاشقمی یا فقط بخاطر نیازت باهامی
_ معلومه که عاشقتم من از همون دیدار اول عاشقت شدم دیگه به این موضوع فک نکن باشه
+باشه
_آفرین بانی حرف گوش کن
+دخترا وای اونارو یادم رفت حتما نگرانم شدن بذار تماس گروهی باهاشون بگیرم
_باشع اما قبلش لباس بپوش
تا رفتم بلندشم درد عجیبی توم پیچید و خودمم رو جمع کردم
_ چیشده بیبی خوبی
+اره فقط درد دارم
_باشه تو لباست رو بپوش منم میرم برات مسکن بیارم
+باشه
لباسم رو پوشیدم و زنگ زدم به دخترا و بهشون بگم چی شده
۹.۲k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.