ادامه ی پست قبلی
ولی خانوادش خیلی نگرانش بودن و خانوادش میدونستن که جونکو اهل مشروب یا الکل نیست و شاید گمشده و زنگ به پلیس زدن و گم شدن جونکو رو اطلاع دادن و پلیس عکس جونکو رو به تمام شهر داد وقتی هیروشی عکسارو دید گفت جونکو رو نگه میداریم چون اگه بزاریم بره ممکنه لومون بده( چون ی بار لو رفتن و بخاطره سن کمشون نرفتن زندان 😐) خلاصه نذاشتن جونکو بره پیش خانوادشون بازم بخش ت*جاوز میکردن و به جونکو گفتن که زنگ بزنه به خانوادش بگه که میخواد مستقل باشه و دیگه نگران نباشن و جو نکو اینو به خانوادش گفت و بازم بهش ت*جاوز میکردن حتی از مردم پول میگرفتن و میذاشتن اوناهم به جونکو ت*جاوز کنن و بعدش دوسته هیروشی ی داداش داشت اون داداشه بهشون گفت خاک تو سرتون ی دخترو آوردین اینجا دارین بهش تجاوز میکنین من میرم به مامان بابا میگم پسره رفت با پلیس تماس گرفت و بهشون گفت و بعد پلیس اومد دم خونه ی دوست هیروشی در زد و باباش درو باز کرد پلیس گفت راست میگن پسره شما و دوستاش ی دختر رو اینجا شکنجه میدن باباهه گفت نه کی گفته پسر من اصن حق نداره دختر بیاره خونه بعد باباش گفت اگه میخواین بیاین نگاه کنید پلیس باور کرد😐 و نرفت داخل و همینجوری بهش ت*جاوز میکردن انقد بهش ت*جاوز می کردن مثلا مث کیسه ی بوکس آویزونش میکردن و با چوب بیسبال میزدنش یا سوزن میکردن تو بدنش( و تمام مدت لخت بود 😐) و تو سرمای زمستون میزاشتنش بیرون بخوابه و انقد اذیتش میکردن و بهش غذا نمی دادن و یکم شیر بهش میاد ن که نمیره و حتی ا بعضی اوقات این یکم شیرو نمیدادن بهش مجبورش میکردم سوسک زنده بخوره و ادرار خودشو بهش میدادن بخوره ی روز که هیروشی و سه تا از دوستای دیگش خواب بودن جونکو رفت سمت تلفن که زنگ بزنه به پلیس که هیروشی بیدار شد و قطش کرد و برای مجازات رفت و پاهاشو سوزوند و دستاشم سوزوند و اینقد که جونکو جیق میکشید که خیلی دلم براش میسوزه🥺 خب خلاصه بعد ۳۰ روز جونکو میگفت منو بکشین اوناهم هی میخندیدن و بازم بهش ت*جاوز میکردن روز ۳۵
جونکو خوشگلیشو از دست داد و پسرا رفتن و ی دختر ۱۹ ساله رو آوردین بهش ت*جاوز کردن بعد ولش کردن بعد جونکو هی میگفت منو بکشین پسرا گفتن شرط داره اینه بامون ی بازیه فکری و سخت بکنی و اگه تو بردی تو رو میکشیم گفت باشه جونکو با همون حال بدش بازی کرد و برد ولی پسرا اهمیت ندادن و بازم بهش ت*جاوز کردن روز ۴۰
ادامه بعدا
جونکو خوشگلیشو از دست داد و پسرا رفتن و ی دختر ۱۹ ساله رو آوردین بهش ت*جاوز کردن بعد ولش کردن بعد جونکو هی میگفت منو بکشین پسرا گفتن شرط داره اینه بامون ی بازیه فکری و سخت بکنی و اگه تو بردی تو رو میکشیم گفت باشه جونکو با همون حال بدش بازی کرد و برد ولی پسرا اهمیت ندادن و بازم بهش ت*جاوز کردن روز ۴۰
ادامه بعدا
۲.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.