بیگانه قسمت ۱۳پارت۴
&=اره دیگه من هیچ وقت تو رو تنها نمی زارم
@=😉🥺
@=خوب بریم
رفتیم سمت اتاق کار نامجون
@=سلام ، تهیونگ گقت یه بازی جدید درست کردی که نمیشه برد ولی من میبرم😁😉
®=میبینیم
یه دفعه چشم به مانیتور خورد
@=اینا چین
®=اینا تمام کار های یه که خانواده کیم از زمان گذشته تا الان کردن هر سال یه جشنواره برای مافیا ها میزارم که باهم رقابت کنند و ببینند کی مافیا قوی تری هست ما از همه کارهامون فیلم میگیریم و به اونجا یعنی جشنواره تحویل میدهیم
@=خانواده کیم😦😑🤔😐🧐🤨
®=اره مثلا این نگاه این اولین باری بود که منو و تهیونگ با پدرمون رفتیم ما کورین
@=چی پدرتون
®=اره منو و تهیونگ برادریم
@=😦😦😦😦جین چی تون میشه آخ اونم شهرتش کیمه
®=اون پسر عموم یناتنین مونه ولی مثل برادرمون
@=😑😑😑😑😦
@=اینا کین برام توضیح بده
®=یکی دیگه مثل تهیونگ پیداشد😐😐😐😐😐
@=😑😑خو توضیح بده
®=خوب اینا مامور مخفی های بودن که از ما اطلاعت جمع کردن ما هم اونا رو کشتیم دوتا دختر داشتن ما با دختر کوچیکه کاری نداشتیم ولی دختر بزرگ چون بزرگتر بود و همچیو دیده بود باید میمرد ولی هیچ وقت اونو پیدا نکردیم تقریبا ۱۶سال از این ماجرا میگذره و هیچ اثری از اون دختر و خواهرش نیست
&=🥺🥺🥺🥺🥺😦😦😦😦یعنی ....
@=تهیونگ بگو که واقعیت ندارد
&=😦😦😦🥺🥺🥺😐
@=(باداد) بگو که واقعیت ندارد
از زبان تهیونگ دیدم داره گریه میکنه داد میزنند بگو که واقعیت نداره بغلش کردم
&=لی دام آروم باش
از بغلم در آمد
@=(با داد)نه چطوری میخوای آروم باشم چطوررررییی بهم بگو
&=🥺لی دام ......
®=میشه توضیح بده یکی که اینجا چه خبره
دیدم لی دام داره روبه در میره دسشو گرفتم
&=کجا داری میری
@=به تو مربوط نیست
&=وایسا باهم بریم
@=بهت که گفتم به تو مربوط نیستدست منم ول کن
او چه زور ی داره دستشو از دستم درآورد و رفت روبه در
&=بهت گفتم وایسا باهم بریم وگرنه.....
@=وگرنه چی منم مثل پدر مادرم میکشی هااااااا
دستم گذاشتم رو شونه هاش
&=نه ، تورو نگه می دارم برای خودم
@=😑😑😑😑ولی متاسفم من مال تو نیستم اگه هم تا الان بودم اشتباه کردم
&=😑🥺بسه ،گریه نکن 😒 با گریه چیزی درست نمیشه
@=خداحافظ آقای کیم تهیونگ
&=کجا میخوای بری اینجا حداقل تا ۱۰کلیومتر اونور تر همش جنگله
@=مهم نیست من راه خودمو همیشه پیدا میکنم 😒😒😒
&=به نظرم بچه خوبی باشو برو تو اتاق ت
@=😒😒😒🥺گمشو
از زبان لی دام ای کاش ابرو هاشور تو این همه وقت که باهاش بودم میزدم😂😑😒 با یه تای ابروشو برد بالا بادیگارد ها منو به زور بردن تو اتاقم
@=ولم کنین ایششششششش میگم ولم کن 🥺😒
&=نگران نباش بیب به این اوضاع عادت میکنی اگه شد یه خاطر به دست آوردن تو تورو تو عمارت زندانی کنم باز هم این کارو میکنم
حتی اگر مجبور بشم کارهای که نباید بکنم هم بکنم بازم اون کار را رو میکنم
@=😐😑😒😒😒😒😒😒
&=ببریدش
@=ولم کنیننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
&=😐😐😐😐😐😐😐
@=😒😒😒😒😂
ممنون انداختن تو اتاق در هم از پشت کلید کردن
@=درو باز کن عوضی کاش خدا به جای این همه استخوانو....... یه ذره بهت مغز میداد دره باز کن 🥺
اینقدر که محکم میزدم به در که دیگه دستام جونی نداشت پشت زدم به در اینقدر گریه کردم چشم قرمز شده بود باد کرده بود چشام کمکم داشت سنگین میشد
@=نه نه لی دام نباید بخوا بی مرتیکه برای اولین مأموریت ش زده خانواده تو رو هوا بعد میخوای با این وضعیت بخوابی شاید کشتن تو آخرین ماموریتش بشه من منو چراباید بکشه من که دوست داره معلوم نیست شاید تو هم بکشه شتاتتتتتتتت دیونه شدم رفت با خودم می حرفم😦😑😐😒😂
@=😉🥺
@=خوب بریم
رفتیم سمت اتاق کار نامجون
@=سلام ، تهیونگ گقت یه بازی جدید درست کردی که نمیشه برد ولی من میبرم😁😉
®=میبینیم
یه دفعه چشم به مانیتور خورد
@=اینا چین
®=اینا تمام کار های یه که خانواده کیم از زمان گذشته تا الان کردن هر سال یه جشنواره برای مافیا ها میزارم که باهم رقابت کنند و ببینند کی مافیا قوی تری هست ما از همه کارهامون فیلم میگیریم و به اونجا یعنی جشنواره تحویل میدهیم
@=خانواده کیم😦😑🤔😐🧐🤨
®=اره مثلا این نگاه این اولین باری بود که منو و تهیونگ با پدرمون رفتیم ما کورین
@=چی پدرتون
®=اره منو و تهیونگ برادریم
@=😦😦😦😦جین چی تون میشه آخ اونم شهرتش کیمه
®=اون پسر عموم یناتنین مونه ولی مثل برادرمون
@=😑😑😑😑😦
@=اینا کین برام توضیح بده
®=یکی دیگه مثل تهیونگ پیداشد😐😐😐😐😐
@=😑😑خو توضیح بده
®=خوب اینا مامور مخفی های بودن که از ما اطلاعت جمع کردن ما هم اونا رو کشتیم دوتا دختر داشتن ما با دختر کوچیکه کاری نداشتیم ولی دختر بزرگ چون بزرگتر بود و همچیو دیده بود باید میمرد ولی هیچ وقت اونو پیدا نکردیم تقریبا ۱۶سال از این ماجرا میگذره و هیچ اثری از اون دختر و خواهرش نیست
&=🥺🥺🥺🥺🥺😦😦😦😦یعنی ....
@=تهیونگ بگو که واقعیت ندارد
&=😦😦😦🥺🥺🥺😐
@=(باداد) بگو که واقعیت ندارد
از زبان تهیونگ دیدم داره گریه میکنه داد میزنند بگو که واقعیت نداره بغلش کردم
&=لی دام آروم باش
از بغلم در آمد
@=(با داد)نه چطوری میخوای آروم باشم چطوررررییی بهم بگو
&=🥺لی دام ......
®=میشه توضیح بده یکی که اینجا چه خبره
دیدم لی دام داره روبه در میره دسشو گرفتم
&=کجا داری میری
@=به تو مربوط نیست
&=وایسا باهم بریم
@=بهت که گفتم به تو مربوط نیستدست منم ول کن
او چه زور ی داره دستشو از دستم درآورد و رفت روبه در
&=بهت گفتم وایسا باهم بریم وگرنه.....
@=وگرنه چی منم مثل پدر مادرم میکشی هااااااا
دستم گذاشتم رو شونه هاش
&=نه ، تورو نگه می دارم برای خودم
@=😑😑😑😑ولی متاسفم من مال تو نیستم اگه هم تا الان بودم اشتباه کردم
&=😑🥺بسه ،گریه نکن 😒 با گریه چیزی درست نمیشه
@=خداحافظ آقای کیم تهیونگ
&=کجا میخوای بری اینجا حداقل تا ۱۰کلیومتر اونور تر همش جنگله
@=مهم نیست من راه خودمو همیشه پیدا میکنم 😒😒😒
&=به نظرم بچه خوبی باشو برو تو اتاق ت
@=😒😒😒🥺گمشو
از زبان لی دام ای کاش ابرو هاشور تو این همه وقت که باهاش بودم میزدم😂😑😒 با یه تای ابروشو برد بالا بادیگارد ها منو به زور بردن تو اتاقم
@=ولم کنین ایششششششش میگم ولم کن 🥺😒
&=نگران نباش بیب به این اوضاع عادت میکنی اگه شد یه خاطر به دست آوردن تو تورو تو عمارت زندانی کنم باز هم این کارو میکنم
حتی اگر مجبور بشم کارهای که نباید بکنم هم بکنم بازم اون کار را رو میکنم
@=😐😑😒😒😒😒😒😒
&=ببریدش
@=ولم کنیننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
&=😐😐😐😐😐😐😐
@=😒😒😒😒😂
ممنون انداختن تو اتاق در هم از پشت کلید کردن
@=درو باز کن عوضی کاش خدا به جای این همه استخوانو....... یه ذره بهت مغز میداد دره باز کن 🥺
اینقدر که محکم میزدم به در که دیگه دستام جونی نداشت پشت زدم به در اینقدر گریه کردم چشم قرمز شده بود باد کرده بود چشام کمکم داشت سنگین میشد
@=نه نه لی دام نباید بخوا بی مرتیکه برای اولین مأموریت ش زده خانواده تو رو هوا بعد میخوای با این وضعیت بخوابی شاید کشتن تو آخرین ماموریتش بشه من منو چراباید بکشه من که دوست داره معلوم نیست شاید تو هم بکشه شتاتتتتتتتت دیونه شدم رفت با خودم می حرفم😦😑😐😒😂
۲۵.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.