عشق قدیمی
عشق قدیمی
ادامه پارت قبلی
رسیدیم خونه خیلی خسته شده بودم لباسام و در اوردم و لباس خواب پوشیدم موهام و چون باز بود شونه زدم و بافتم
آرایشم و پاک دم و لباسم و آویزون کردم و خودم و پرت کردم تو تخت ( چون ازدواج کردن اینجا اتاق کوک و ا/ت هستش)
اصلا نفهمیدم چجوری خوابم بردش ولی حس کردم یکی روم پتو کشیده نه نه نه یکی داره پتو رو از روم میکشه اونور برگشتم دیدم کوکه خوابیده همه ی پتو هم روشه ( ای آدمه زرنگگ )
داشتم از سرما میمردم تقریبا صدام و بلند کردم و گفتم به منم پتو بدهههه
چیزی نگفت بازم گفتم ولی دوباره کسی چیزی نگفت برگشتم و کلی فوحشش دادم
با خنده گفت چقدر بی ادبی
گفتم نه بابا تو خوبی
گفت معلومه من خوبم مگه شکی داری
گفتم نه معلومه تو خوبی ( پوزخنده )
چند دقیقه گذشت دیدم خوابیده عصبانی شدم و رفتم تو کاناپه خوابیدم
صبح
بیدار شدم گفتم یا علی چقدر کمرم درد میکنه بلند شدو و رفتم دستشویی و صورتم و آب زدم رفتم جلوی آینه موهام و باز کردم و شونه زدم و از بالا بستم و آرایش کردم یه لباس خوشگل برداشتم و پوشیدم ( اسلاید ۲ )
رفتم اتاق قبلیم و دفترم و برداشتم
از وقتی که فهمیدم داداشم مرده بقیه داستانم و ننوشتم
از کارم هم استفاع دادن
مداد و برداشتم و داستان قبلیم و تموم کردم و یه داستان جدید شروع کردم اسم داستان و خطر و خط گزاشتم نمیدونم چرا این اسم و گزاشتم
ولی از یه داستان واقعی ایرانی الهام گرفتم ....
ادامه پارت قبلی
رسیدیم خونه خیلی خسته شده بودم لباسام و در اوردم و لباس خواب پوشیدم موهام و چون باز بود شونه زدم و بافتم
آرایشم و پاک دم و لباسم و آویزون کردم و خودم و پرت کردم تو تخت ( چون ازدواج کردن اینجا اتاق کوک و ا/ت هستش)
اصلا نفهمیدم چجوری خوابم بردش ولی حس کردم یکی روم پتو کشیده نه نه نه یکی داره پتو رو از روم میکشه اونور برگشتم دیدم کوکه خوابیده همه ی پتو هم روشه ( ای آدمه زرنگگ )
داشتم از سرما میمردم تقریبا صدام و بلند کردم و گفتم به منم پتو بدهههه
چیزی نگفت بازم گفتم ولی دوباره کسی چیزی نگفت برگشتم و کلی فوحشش دادم
با خنده گفت چقدر بی ادبی
گفتم نه بابا تو خوبی
گفت معلومه من خوبم مگه شکی داری
گفتم نه معلومه تو خوبی ( پوزخنده )
چند دقیقه گذشت دیدم خوابیده عصبانی شدم و رفتم تو کاناپه خوابیدم
صبح
بیدار شدم گفتم یا علی چقدر کمرم درد میکنه بلند شدو و رفتم دستشویی و صورتم و آب زدم رفتم جلوی آینه موهام و باز کردم و شونه زدم و از بالا بستم و آرایش کردم یه لباس خوشگل برداشتم و پوشیدم ( اسلاید ۲ )
رفتم اتاق قبلیم و دفترم و برداشتم
از وقتی که فهمیدم داداشم مرده بقیه داستانم و ننوشتم
از کارم هم استفاع دادن
مداد و برداشتم و داستان قبلیم و تموم کردم و یه داستان جدید شروع کردم اسم داستان و خطر و خط گزاشتم نمیدونم چرا این اسم و گزاشتم
ولی از یه داستان واقعی ایرانی الهام گرفتم ....
۹۹۰
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.