+عیششش باشه بابا

+عیششش باشه بابا


رسیدید به فروش گا
+میبینم الان زیاد شلوغ نیست
_خوبه دیگه این بار حالت بد نمیشه
_واووو اون لباسو ببین خیلی زیباست نه؟
+نه اصلن این لباس بیشتر شبیه پارچه ای میمونه که جاهای خصوصیتو پوشونده
_یااا،،باشه این یکی چطور
+نمیدونم برو پروفش کن
_اوکی من میرم

_خوب چطوره
+خوبه ولی یکم زیادی بازه
_خوب مشکلت با بازبودن لباسم چیه
+مشکل ندارم فقط..بده زشته
_ببین....(چشمت به بیونگ خورد چی چرا اون اینجاست فاک برام درده سر نشه یونگی شک کنه)
_ااا اوکی من همینو بر میدارم بیا بریم دیگه
+یاا چیشد چرا(چشمش به بیونگ خورد )
(زهن بیونگ:وای فاک یونگی و یجی بهتره نخش بازی کنم یا گند نزنم به کار یجی)

[بچه ها این سه نفر اتفاقی همو دیدن بیونگ اومده بود برای پارتی ساختگی یجی لباس بخره ولی اونا رو میبینه مجبور میشه نخش بازی کنه ]

+پس بخاطره اونه که میخای بری
_نه نه من همینودوست دارم
#او او اینجا چی داریم دوست دخترم با یک پسره دیگه
+هه اسمه دوست دخترمو خوب به زبونت بیار اون الان دوست دختره منه
_یونگی بیا بریم


پارت۱۴